۱۵۸- وعن عبدِ الله بنِ عمرو بنِ العاص رضي الله عنهما قال: قال لي رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم: «يَا عبْدَ الله! لا تَكُنْ مِثلْ فُلانٍ، كَانَ يقُومُ اللَّيْلَ فَتَركَ قِيامَ اللَّيْلَ». [متفقٌ عليه]([۱])
ترجمه: عبدالله بن عمرو بن عاص رضي الله عنهما میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمود: «ای عبدالله! مانندِ فلانی نباش که نماز شب میخوانْد، ولی پس از مدتی آن را ترک کرد».
([۱]) صحیح بخاری، ۱۱۵۲؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۱۵۹.
مؤلف رحمه الله، از عبدالله بن عمرو بن عاص رضي الله عنهما روایت کرده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: «ای عبدالله! مانندِ فلانی نباش که نماز شب میخواند، ولی پس از مدتی آن را ترک کرد». مؤلف، این حدیث را در باب مداومت و پایبندی بر اعمال نیک ذکر کرده است.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در این حدیث، عبدالله بن عمرو رضي الله عنهما را نصیحت نمود که مانند فلانکس نباشد و نامی از آن شخص نبرد؛ و این، سه احتمال دارد: یا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نام آن شخص را ذکر نکرده، یا عبدالله بن عمرو رضي الله عنه از ذکر نام وی خودداری نموده تا راویان، او را نشناسند؛ یا شاید هم راویِ پس از عبدالله بن عمرو رضي الله عنه، نام آن شخص را در ابهام گذاشته است. در هر صورت، مهم این است که در چنین مسایلی، باید اصل قضیه را مد نظر قرار دهیم و از ذکر نام اشخاص، خودداری کنیم. روش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز همینگونه بود که وقتی میخواست از کاری منع کند، نام کسی را ذکر نمیکرد؛ بلکه میفرمود: «چرا برخیها، چنین و چنان میکنند؟» و با چنین عباراتی از آن کار، بازمیداشت.
خودداری از ذکر نام شخص، دو فایدهی بزرگ دارد:
اول: حفظ آبروی آن شخص.
و دوم: ممکن است آن شخص، تغییر رویه دهد و رفتارش، خوب شود؛ لذا دیگر سزاوار این نخواهد بود که از او، به بدی یاد شود؛ زیرا قلبها، در دست الله عزوجل میباشد. به عنوان مثال: به شخصی میگویید: مثلِ فلانی نباش که شراب میخورد یا زنا یا دزدی میکند. اگر نامِ این فرد را ذکر کنید، ممکن است پس از مدتی اصلاح شود و دست از چنین گناهانی بردارد و به اطاعت و عبادت الله بپردازد؛ آیا حال سزوار سخنانی که دربارهاش گفتهاید، میباشد؟ لذا در چنین مواردی، باید از ذکر نام اشخاص خودداری کنیم؛ زیرا از یکسو آبرویش را حفظ نمودهایم و از سوی دیگر، ممکن است، عوض شود و رفتار نیکی در پیش بگیرد.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «فلانی، نماز شب میخواند؛ ولی پس از مدتی آن را ترک کرد». این، هشداریست به انسان که وقتی عمل نیکی را آغاز میکند، نباید آن را پس از مدتی ترک نماید؛ زیرا چنین کاری، بیانگر بیرغبتی و رویگردانی انسان از خیر و نیکیست و این، خیلی خطرناک است. البته اگر انسان، عمل نیکی را به سبب عذر، ترک کند و قضای آن را بهجا آورد یا در صورتی که امکان جبران آن وجود نداشته باشد، الله متعال از او درمیگذرد؛ زیرا در حدیث صحیحی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ثابت شده که «هرگاه بندهاي، بیمار شود يا به مسافرت برود، پاداش اعمالي كه در زمان صحت و اقامت انجام ميداده است، به او ميرسد». همچنین اگر آن را به سبب عذر، ترک کرده، باید قضایش را ادا کند.
و در حدیث رضي الله عنها که مؤلف رحمه الله ذکر کرده، آمده است: وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به سبب بیماری یا به هر علت دیگری، از نماز شب بازمیماند، در روز، دوازده رکعت میخواند؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نماز شبش را به صورت «وتر» و یازده رکعت میخواند و اگر به سبب غلبهی خواب یا به هر دلیلی، از نماز وتر یا نماز شبش بازمیماند، برای جبرانش، در روز دوازده رکعت میخواند؛ یعنی قضای آن را به صورت زوج بهجا میآورد؛ لذا برای جبران نماز وتر، باید یک رکعت بر تعداد رکعتهای وتر افزود؛ از اینرو اگر کسی سه رکعت، وتر میخوانده، در روز باید چهار رکعت بخواند و اگر به خواندن پنج رکعت وتر عادت داشته است، قضای آن را شش رکعت بخواند و اگر وترش، هفت رکعتی بوده، قضایش، هشت رکعتیست و اگر نُه رکعت وتر میخواند، باید برای جبرانش در روز، ده رکعت بخواند و چنانکه وترش، یازده رکعت بوده است، قضایش دوازده رکعت خواهد بود. همانطور که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به همین شکل، عمل میکرد.
از این حدیث چنین برداشت میشود که عبادتهایی که وقت یا زمان مشخصی دارند، در صورتی که به سبب عذری فوت شوند، باید قضای آن را به جا آوریم؛ اما هر عملی که سبب مشخصی دارد، حکمش این است که هرگاه سببش برداشته شود، جبران یا قضایی ندارد؛ مانند سنت وضو. مثلاً اگر کسی وضو گرفت و فراموش کرد که دو رکعت سنت وضو بخواند و مدت زیادی گذشت، این دو رکعت از او ساقط میشود. و مانند سنت «تحیةالمسجد»؛ اگر کسی، وارد مسجد شد و فراموش کرد که این دو رکعت سنت را بخواند و مدت زیادی گذشت، دیگر جبران ندارد؛ زیرا سنت بودن این نماز، مقید به سبب است؛ یعنی سببش، ورود به مسجد میباشد و وقتی تأخیر شود، دیگر، سنت نیست و ساقط میگردد.