۱۴۸- وعن ابن مسعودٍ رضي الله عنه أنَّ النَّبيَّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «هَلَكَ الْمُتَنَطِّعُونَ» قالَهَا ثلاثًا. [روایت مسلم]([۱])
ترجمه: ابنمسعود رضي الله عنه میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «کسانی که (در کارهای دینی و دنیوی) سختگیری میکنند، هلاک میشوند». و این جمله را سه بار تکرار نمود.
شرح
مؤلف رحمه الله، حدیثی از ابنمسعود رضي الله عنه نقل کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «هَلَكَ الْمُتَنَطِّعُونَ، هَلَكَ الْمُتَنَطِّعُونَ، هَلَكَ الْمُتَنَطِّعُونَ»؛ یعنی: «کسانی که در امور دینی و دنیوی سختگیری میکنند، زیانکارند و تباه میشوند» و این را سه بار تکرار فرمود؛ از اینرو در حدیث دیگری آمده است: «لا تُشَدِّدُوا عَلَى أَنفُسِكُم فَيُشدِدِ اللَّهُ عَلَيكُم»؛ یعنی: «بر خود سخت نگیرید که الله نیز بر شما سخت میگیرد». به داستان بنیاسرائیل توجه کنید که وقتی قتلی در میانشان انجام شد، دربارهاش دچار اختلاف شدند و با یکدیگر به نزاع و کشمکش برخاستند و چیزی نمانده بود که در میانشان جنگ و درگیری روی دهد. موسی علیه السلام به آنها گفت:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُكُمۡ أَن تَذۡبَحُواْ بَقَرَةٗ﴾ [البقرة: ٦٧]
«الله به شما دستور میدهد که برای آشکار شدن راز قتل، گاوی ذبح کنید».
یعنی پس از اینکه گاوی ذبح کردید، بخشی از آن را بردارید و به پیکر مقتول بزنید تا به شما خبر دهد که چه کسی، او را کشته است. بنیاسرائیل در پاسخ موسی علیه السلام گفتند: «آیا ما را به مسخره گرفتهای؟» اما اگر این فرمان را میپذیرفتند و تسلیم امر الله عزوجل میشدند، هر گاوی که ذبح میکردند، راز قتل برایشان آشکار میشد؛ ولی آنها به موسی گفتند: «از پروردگارت بخواه تا برایمان روشن کند که چه گاوی مورد نظر است؟» و باز گفتند: «از پروردگارت بخواه تا برایمان روشن کند که رنگ این گاو، چگونه است؟» و نیز پرسیدند که «چگونه گاویست؟» در نتیجه، الله متعال بر آنان سخت گرفت و بهسختی به گاو مورد نظر دست یافتند؛ البته چیزی نمانده بود که این فرمان را اجرا نکنند.
سختگیری در عبادت نیز همینگونه است؛ بدینسان که انسان، در نماز و روزه و عبادتهای دیگر، از آنچه که الله بر او آسان گرفته است، صرف نظر کند و بر خود سخت بگیرد. لذا خود را تباه میگرداند و در معرض نابودی قرار میدهد؛ مانند برخی از بیماران که برایشان جایز است که روزه نگیرند و با آنکه الله بر آنها آسان گرفته است و بهخاطر بیماری و نیاز درمانی خود، به خورد و آشامیدن نیاز دارند، بر خود سخت میگیرند و روزه میدارند. حدیث ابنمسعود رضي الله عنه بر چنین کسانی منطبق میگردد.
همچنین برخی از دانشجویان و پژوهشگران علوم اسلامی که در حوزهی دین و مباحث توحیدی، فعالیت و تحقیق میکنند، گاه دربارهی صفات الله عزوجل کنجکاویهای بیمورد مینمایند و سؤالهایی میپرسند که نابهجاست و هیچیک از گذشتگان نیک امت، صحابه، تابعین و امامان هدایت بدان نپرداختهاند. بنابراین گاه مشاهده میشود که برخی از طلاب و دانشجویان علوم اسلامی با تکلف و گستاخی، به چنین موضوعهایی میپردازند. سخن ما به چنین کسانی این است که: بس کنید! گنجایش و حد و اندازهی شما، بیش از گنجایش و حد و اندازهی صحابه رضي الله عنهم نیست و مکلف به کاری نیستید که الله متعال، شما را به انجام آن مکلّف نساخته است؛ مطمئن باشید که با چنین رویکردی، خود را در رنج و زحمت میاندازید و آشفته و بیقرار میشوید.
به عنوان مثال: برخی از مردم میگویند: الله عزوجل، انگشتانی دارد. چنانکه در حدیثی آمده است: «إِنَّ قُلُوب بَنِي آدَم كُلّهَا بَيْن إِصْبَعَيْنِ مِنْ أَصَابِع الرَّحْمَن كَقَلْبٍ وَاحِد يُصَرِّفهُ حَيْثُ يَشَاء»؛([۲]) یعنی: «دلهای همهی انسانها همانند یک قلب در میان دو انگشت از انگشتان پروردگار رحمان است و هرگونه که بخواهد، آن را دگرگون میگرداند». لذا برخی از افراد، با تکلف و کنجکاوی نابهجا به بحث و کنکاش دربارهی تعداد این انگشتان می پردازد و پرسشهایی از این قبیل مطرح میکنند که آیا این انگشتها، ناخن دارند یا دربارهی تعداد ناخنها سخن میگویند! [سبحان الله]
مثالی دیگر: در حدیث صحیح آمده است: «يَنْزِلُ رَبُّنَا إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْيَا كُلَّ لَيْلَةٍ حِينَ يَبْقَى الثُلُثُ الأخِیرُ»؛([۳]) یعنی: «پروردگارمان هر شب پس از گذشتن دوسوم شب (در ثلث پایانی آن) به آسمان دنیا نزول میکند…». حال، برخی از افراد میگویند: چگونه نزول میکند؟ چرا پس از گذشتن دوسوم شب؟! و همیشه در یک بخش از زمین دوسوم شب، گذشته است؛ پس الله عزوجل همواره در آسمان دنیاست! و چنین سخنان یا پرسشهای نادرستی مطرح میکنند که هیچ اجر و پاداشی ندارد و به گناه و معصیت نزدیکتر است تا سلامت فکری و عقیقدتی؛ از اینرو چنین کسانی نکوهیدهاند، نه ستوده.
چنین مسایلی جزو مسایل غیبیست که انسان بدان مکلّف نشده و گذشتگان نیک امت که از ما بهتر بودند و اشتیاق بیشتری به شناخت الله عزوجل با نامها و صفاتش داشتند، به بحث و کنجکاوی دربارهی این مسایل نپرداختهاند. لذا باید از تکلف و کنجکاوی دربارهی چنین مسایلی دست برداریم و به آنچه در قرآن و سنت صحیح آمده، ایمان بیاوریم و بگوییم: شنیدیم و اطاعت کردیم؛ ولی پرداختن به مسایل ریز، بیفایده است و تکلف و سختگیری در امر دین بهشمار میرود.
از این دست تکلفها و سختگیریها، میتوان به رویکرد طلاب و دانشجویانی اشاره کرد که پارهای از احتمالهای عقلانی را وارد دلایل لفظی مینمایند و آنقدر احتمال در معانی و مفاهیم شرعی میگنجانند که فواید و دادههای نصوص و متون شرعی، گُم و ضایع میشود و از متن کتاب و سنت، همه چیز برداشت میگردد، جز معانی و مفاهیمی که در آن متن وجود دارد! این، درست نیست؛ بلکه پذیرش ظاهر نصوص، واجب است و اگر احتمالهای عقلی را بر دلایل لفظی و مفاهیم روشن کتاب و سنت غالب کنیم، یک آیه یا یک حدیث هم برای استناد و استدلال، باقی نخواهد ماند و ایرادهای فراوانی بر آنها وارد خواهد شد. حال آنکه مسایل یا استدلالهای عقلی، بیشتر، تصورها و خیالهای شیطانیست که شیطان، در دلِ انسان میاندازد تا ایمان و عقیدهاش را سست بگرداند.
نمونهی دیگری از این سختگیریها، عملکرد کسانیست که چندین بار وضو میگیرند و یا اندام وضو را چهار یا پنج بار و حتی بیشتر میشویند! حال آنکه وضویشان، درست است و فقط از روی وسواس و سختگیری، بدین شکل عمل میکنند. گفته میشود هنگامی که ابن عباس رضي الله عنهما وضو میگرفت، زمینی که روی آن وضو گرفته بود، خیس نمیشد و فقط چند قطره آب در آنجا به چشم میخورد که روی زمین افتاده بود؛ زیرا آب اندکی برای وضو استعمال میکرد؛ اما برخی از مردم آنقدر سخت میگیرند که دچار وسواس میشوند و اندام وضو را چهار یا پنج و شش بار و حتی بیشتر میشویند و تازه، این مقدار هم برای آنها کافی نیست و شیطان، بهاندازهای در دل آنها وسوسه میاندازد که چندین و چند بار این کار را تکرار میکنند و از حدّ عادی خارج میشوند.
برخی هم برای غسل جنابت و شستن گوشها و بینی، خود را به زحمت میاندازند. این هم در فرمودهی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میگنجد که: «هَلَكَ الْمُتَنَطِّعُونَ»؛ یعنی: «کسانی که در امور دینی و دنیوی سختگیری میکنند، هلاک میشوند». بنابراین، هرکس در مسایلی که الله بر او آسان گرفته است، سختگیری کند، خود را به هلاکت میرساند.
([۲]) صحیح مسلم، ش: ۴۷۹۸ بهنقل از ابنعمرو رضي الله عنه.
([۳]) صحیح بخاری، ش: (۱۰۷۷، ۶۹۴۰) و مسلم، ش: ۱۲۶۱ بهنقل از ابوهریره رضي الله عنه.