سه‌شنبه 22 ربیع‌الثانی 1447
۲۲ مهر ۱۴۰۴
14 اکتبر 2025

۱۱۵- الثاني: عن ابن عباس رضي الله عنهما قال: كان عمر رضي الله عنه يُدْخِلُني مَع أشْياخ بْدر، فَكأنَّ بعْضَهُمْ وجدَ فِي نفسه فقال: لِمَ يَدْخُلُ هَذَا معنا ولنَا أبْنَاء مِثْلُه؟ فقال عمر: إِنَّهُ من حيْثُ علِمْتُم، فدَعَانى ذاتَ يَوْمٍ فَأدْخلَني معهُم، فما رأَيْتُ أنَّه دعاني يوْمئِذٍ إِلاَّ لِيُرِيهُمْ قال: ما تقولون في قول الله تعالى: ﴿ إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ ١﴾ [النصر: ١] فقال بَعضُهُم: أُمِرْنَا نَحْمَدُ اللَّهَ ونَسْتَغْفِره إذَا نَصرنَا وفَتَحَ علَيْنَا. وسكَتَ بعضهُمْ فلم يقُلْ شيئاً فقال لي: أكَذلك تقول يا ابنَ عباس؟ فقلت: لا. قال: فما تقول؟ قلتُ: هُو أجلُ رسولِ الله صلی الله علیه و آله و سلم أعْلمَه له قال: ﴿إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ ١﴾ [النصر: ١] وَذلك علامة أجلِك ﴿فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ وَٱسۡتَغۡفِرۡهُۚ إِنَّهُۥ كَانَ تَوَّابَۢا ٣﴾ [النصر: ٣] فقال عمر رضي الله عنه: ما أعْلَم منها إلاَّ ما تَقُول. [روایت بخارى]

۱۱۵- الثاني: عن ابن عباس رضي الله عنهما قال: كان عمر رضي الله عنه يُدْخِلُني مَع أشْياخ بْدر، فَكأنَّ بعْضَهُمْ وجدَ فِي نفسه فقال: لِمَ يَدْخُلُ هَذَا معنا ولنَا أبْنَاء مِثْلُه؟ فقال عمر: إِنَّهُ من حيْثُ علِمْتُم، فدَعَانى ذاتَ يَوْمٍ فَأدْخلَني معهُم، فما رأَيْتُ أنَّه دعاني يوْمئِذٍ إِلاَّ لِيُرِيهُمْ قال: ما تقولون في قول الله تعالى: ﴿ إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ ١﴾ [النصر: ١]  فقال بَعضُهُم: أُمِرْنَا نَحْمَدُ اللَّهَ ونَسْتَغْفِره إذَا نَصرنَا وفَتَحَ علَيْنَا. وسكَتَ بعضهُمْ فلم يقُلْ شيئاً فقال لي: أكَذلك تقول يا ابنَ عباس؟ فقلت: لا. قال: فما تقول؟ قلتُ: هُو أجلُ رسولِ الله صلی الله علیه و آله و سلم أعْلمَه له قال: ﴿إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ ١﴾ [النصر: ١]  وَذلك علامة أجلِك ﴿فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ وَٱسۡتَغۡفِرۡهُۚ إِنَّهُۥ كَانَ تَوَّابَۢا ٣﴾ [النصر: ٣]  فقال عمر رضي الله عنه: ما أعْلَم منها إلاَّ ما تَقُول. [روایت بخارى]([۱])

ترجمه: ابن‌عباس رضي الله عنهما می‌گوید: عمر رضي الله عنه مرا با بزرگان بدر در مجلس خود جای می‌داد. گویا یکی از آن‌ها ناراحت شده و گفته بود: چرا این پسر، با ما وارد مجلس می‌شود، حال آن‌که ما، پسرانی به سن او داریم؟ عمر رضي الله عنه فرمود: شما، خود می‌دانید که او از کجاست (و از شأن او آگاهید)؛ لذا روزی مرا صدا زد و با آن‌ها به مجلس خود برد. من دریافتم که می‌خواهد دلیل این کارش را به آنان نشان دهد. پرسید: درباره‌ی این سخن الله متعال چه می‌گویید که فرموده است: ﴿إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ ١﴾ گفتند: الله متعال، به ما دستور داد که وقتی ما را یاری نمود و پیروز گردانید، او را ستایش کنیم و از او درخواست آمرزش نماییم. برخی هم سکوت کردند و چیزی نگفتند. سپس از من پرسید: آیا تو نیز چنین نظری داری؟ گفتم: خیر. فرمود: پس، چه می‌گویی؟ پاسخ دادم: این، خبر وفات رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم بود که الله به او خبر داد و فرمود: ﴿إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ ١﴾ [یعنی: هنگامی که یاریِ الله و پیروزی (فتح مکه) فرا رسد، (بدان که زمان مرگت نزدیک شده است).] و این، علامتِ اجل توست. ﴿فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ وَٱسۡتَغۡفِرۡهُۚ إِنَّهُۥ كَانَ تَوَّابَۢا ٣﴾ [یعنی: پس پروردگارت را با حمد و ستایش به‌پاکی یاد کن و از او آمرزش بخواه. بی‌گمان او، تو‌به‌پذیر است.] عمر رضي الله عنه فرمود: من نیز از این سوره همان برداشتی را دارم که تو، گفتی.

شرح

مؤلف رحمه الله، از ابن‌عباس رضي الله عنهما نقل کرده که عمر بن خطاب رضي الله عنه او را با بزرگان بدر، در مجلس خود جای می‌داد. عمر رضي الله عنه همواره با مردم و صاحب‌نظران، مشورت می‌کرد؛ همان‌طور که الله متعال به پیامبرش فرموده است:

﴿ وَشَاوِرۡهُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِۖ ﴾                                                     [آل عمران: ١٥٩]

و در کارها با آن‌ها مشورت نما.

مشورت شرعی، به معنای تشکیل مجلس یا پارلمان نیست؛ بلکه مشورت شرعی بدین‌گونه است که وقتی حاکم یا فرمانروای مسلمانان با مشکلی مواجه شد، صاحب‌نظران را گرد می‌آورد و با آن‌ها به مشورت می‌پردازد. عمر رضي الله عنه نیز در مسایل شرعی و سیاسی و دیگر مسایل جامعه به مشورت با صاحب‌نظران می‌پرداخت و بدین منظور آن‌ها را جمع می‌کرد. وی، عبدالله بن عباس رضي الله عنه را که نسبت به بزرگان صحابه رضي الله عنهم کم‌سن بود، به مجلس مشورتی خود می‌برد و این، باعث ناراحتی برخی از آن‌ها شده بود که چرا عمر رضي الله عنه این جوان کم‌سن و سال را با آن‌ها که فرزندانی به سن او داشتند، به مجلس خود می‌برد و چرا فرزندان آن‌ها به چنین مجالسی دعوت نمی‌شوند؟

عمر رضي الله عنه تصمیم گرفت فراست و جایگاه علمی عبدالله بن عباس رضي الله عنهما را به آنان نشان دهد؛ از این‌رو بزرگان بدر و هم‌چنین ابن‌عباس رضي الله عنهما را به جلسه‌ای فراخواند و نظرشان درباره‌ی سوره‌ی «نصر» را جویا شد. آن‌ها دو دسته شدند؛ عده‌ای، سکوت کردند و چیزی نگفتند؛ اما عده‌ی دیگری چنین اظهار نظر کردند که الله متعال، به ما دستور داده که وقتی یاری و پیروزی فرارسد، او را به‌پاکی یاد کنیم و درخواست آمرزش نماییم. عمر رضي الله عنه می‌خواست بداند که آن‌ها چه برداشتی از معنا یا کُنه این سوره دارند؛ اما آنان، این سوره را به الفاظ و ظاهرِ آن، تفسیر کردند. آن‌گاه عمر رضي الله عنه از ابن‌عباس رضي الله عنه پرسید که نظر تو چیست؟ ابن‌عباس رضي الله عنهما پاسخ داد: این سوره‌، از وفات رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم خبر می‌داد و بیان‌گر این بود که زمانِ وفاتش، نزدیک شده است؛ یعنی به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اعلام می‌کرد که با فتح مکه، مأموریت تو پایان می‌یابد: ﴿فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ وَٱسۡتَغۡفِرۡهُۚ إِنَّهُۥ كَانَ تَوَّابَۢا ٣﴾ [یعنی: پس پروردگارت را با حمد و ستایش به‌پاکی یاد کن و از او آمرزش بخواه. بی‌گمان او، تو‌به‌پذیر است.] عمر رضي الله عنه فرمود: من نیز از این سوره، همان برداشتی را دارم که تو، گفتی. و بدین ترتیب فضل و دانش عبدالله بن عباس رضي الله عنهما نمایان شد.

لذا درمی‌یابیم که باید به کُنهِ آیات توجه کنیم؛ زیرا درک معنای ظاهری واژه‌ها و آیه‌های قرآنی، آسان است؛ اما معانی و مفاهیم قرآن بر بسیاری از مردم پوشیده می‌ماند و به درک و فهم دقیقی نیاز دارد که الله متعال به برخی از بندگانش عطا فرموده است. الله متعال در این سوره به پیامبرش فرموده است:

﴿فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ﴾    پس پروردگارت را با حمد و ستایش به‌پاکی یاد کن.

حرف «باء» در این‌جا برای مصاحبت و همراهی‌ست. لذا معنای آیه، از این قرار است که پروردگارت را با حمد و ستایش، به‌پاکی یاد کن و این، کمال حمد و ستایش پروردگار متعال است؛ زیرا کمال، زمانی معنا می‌یابد که هیچ نقص و عیبی وجود نداشته باشد. به عبارت دیگر: حمد و ستایش الله، یعنی اثبات صفات کمال برای الله عزوجل و تسبیح او، به معنای نفی هرگونه عیب و نقص از اوست. لذا نفی عیوب، برگرفته از تسبیح است و اثبات کمال، برگرفته از حمد و ستایش؛ و این، با ثنای الهی فرق می‌کند. چون بسیاری از علما، مفهوم «حمد» را با «ثنا» یکی دانسته‌اند و این، اشتباه است؛ زیرا در حدیثی قدسی که ابوهریره رضي الله عنه روایت کرده، آمده که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «إنَّ اللهَ قَالَ: قَسَمْتُ الصَّلاةَ بَيْنِي وَبَيْنَ عَبْدِي نِصْفَيْنِ فَإِذَا قَالَ:         ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾ قَالَ: حَمِدَنِي عَبْدِي فَإِذَا قَالَ: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ﴾ قَالَ: أَثْنَى عَلَيَّ عَبْدِي…»؛([۲]) یعنی: «من نماز را ميان خود و بنده‌ام دو قسمت کرده‌ام؛ هنگامی که بنده می‌گوید: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾ الله می‌فرماید: بنده‌ام مرا حمد و ستايش كرد. و آن‌گاه که بنده می‌گوید: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ﴾ الله می‌فرماید: بنده‌ام مرا ثنا گفت». می‌بینیم که حمد و ستایش را جدا از ثنا گفتن، ذکر کرده و میانشان، فرق گذاشته است.

به‌هر حال هنگامی که انسان، الله را حمد و ستایش می‌کند و در ضمن، تسبیحش را می‌گوید، از یک‌سو به اثبات کمال برای الله پرداخته و از سوی دیگر، همه‌ی عیب‌ها و نقص‌ها را از او نفی نموده است.

الله عزوجل در سوره‌ی نصر می‌فرماید: ﴿ وَٱسۡتَغۡفِرۡهُ﴾یعنی: «و از الله، آمرزش بخواه». آمرزش یا مغفرت، به معنای بخشیدن گناهان و پوشاندن آن‌هاست؛ یعنی آمرزش هم شامل بخشش گناهان می‌شود و هم شامل پوشاندن آن‌ها. زیرا «مغفرت»، برگرفته از «غفر» می‌باشد که با واژه‌ی «مغفر» هم‌خانواده است؛ مغفر، یعنی کلاه‌خود یا آن‌چه که سر را در جنگ با آن می‌پوشانند تا تیر یا ضربه‌ی شمشیر به سر اصابت نکند. لذا نوعی پوشش رزمی‌ست.

الله عزوجل در ادامه‌ی این آیه می‌فرماید: ﴿ إِنَّهُۥ كَانَ تَوَّابَۢا﴾ یعنی: «به‌یقین الله، بسیار توبه‌پذیر است». این آیه، بیان‌گر فراوانی یا کثرت توبه‌پذیری الله عزوجل می‌باشد؛ زیرا واژه‌ی «توّاب»، صیغه‌ی مبالغه است.

الله عزوجل از یک‌سو رحمتش را شامل حال بنده‌اش می‌کند و به او توفیق توبه می‌دهد و از سوی دیگر، توبه‌اش را می‌پذیرد. همان‌طور که می‌فرماید:

﴿ثُمَّ تَابَ عَلَيۡهِمۡ لِيَتُوبُوٓاْ﴾                                                      [التوبة: ١١٨]

سپس رحمتش را شامل حالشان کرد تا توبه کنند.

توبه، پنج شرط دارد:

اول: اخلاص برای الله عزوجل در توبه.

دوم: پشیمانی از گناهی که مرتکب شده است.

سوم: دست از گناه کشیدن و ترکِ آن معصیت.

چهارم: تصمیم جدی بر این‌که دوباره، مرتکب آن گناه نشود.

پنجم: توبه، باید در زمان قبول شدن توبه باشد و اگر در زمانی توبه کند که توبه، پذیرفته نمی‌شود، فایده‌ای نخواهد داشت. لذا اگر انسان در زمانِ مرگش توبه کند، چنین توبه‌ای هیچ سودی به حالش ندارد؛ زیرا الله جل جلاله فرموده است:

﴿وَلَيۡسَتِ ٱلتَّوۡبَةُ لِلَّذِينَ يَعۡمَلُونَ ٱلسَّيِّ‍َٔاتِ حَتَّىٰٓ إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ ٱلۡمَوۡتُ قَالَ إِنِّي تُبۡتُ ٱلۡـَٰٔنَ﴾                                                                                          [النساء : ١٨]

و پذیرش توبه برای کسانی نیست که مرتکب کارهای بد می­شوند و چون مرگِ یکی از ایشان فرا می‌رسد، می­گوید: اینک توبه کردم.

فرعون هنگامی که می‌خواست غرق شود، توبه کرد؛ اما توبه‌اش، بی‌فایده بود و به او گفته شد:

﴿ءَآلۡـَٰٔنَ وَقَدۡ عَصَيۡتَ قَبۡلُ وَكُنتَ مِنَ ٱلۡمُفۡسِدِينَ ٩١﴾                 [يونس : ٩١]

آیا اینک ایمان می‌آوری، حال آن‌که پیش‌تر نافرمانی می‌کردی و از تبه‌کاران بودی؟

وقتی خورشید از مغرب طلوع کند، زمان پذیرش توبه پایان می‌یابد. در آن هنگام، همه ایمان می‌آورند؛ اما:

﴿لَا يَنفَعُ نَفۡسًا إِيمَٰنُهَا لَمۡ تَكُنۡ ءَامَنَتۡ مِن قَبۡلُ أَوۡ كَسَبَتۡ فِيٓ إِيمَٰنِهَا خَيۡرٗا﴾

[الأنعام: ١٥٨]

دیگر ایمان کسی که پیش‌تر ایمان نیاورده یا با وجود ایمان، کار نیکی نکرده است، سودی به حالش نخواهد داشت.

پس از این‌که سوره‌ی بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد، این دعا را در رکوع و سجده‌اش بسیار می‌خواند: «سُبحَانَكَ اللَّهمَّ ربَّنا وبِحَمدِكَ اللَّهمَّ اغفِر لِي». لذا چه خوبست که به‌پیروی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این دعا را در رکوع وسجده، تکرار کنیم.

([۱]) صحیح بخاری، ش: ۴۹۷۰.

([۲]) صحیح مسلم، ش: ۵۹۸.

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی
مطالب مرتبط:

۱۱۶- الثالث: عن عائشةَ رضي الله عنها قالت: ما صَلَّى رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم صلاةً بعْد أَنْ نزَلَتْ علَيْهِ: ﴿ إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ ١﴾ إلاَّ يقول فيها: «سُبْحانك ربَّنَا وبِحمْدِك، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لى». [متفقٌ عليه]( ) وفي رواية الصحيحين عنها: كان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم يُكْثِر أنْ يَقُول فِي ركُوعِه وسُجُودِه: «سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ ربَّنَا وَبحمْدِك، اللَّهمَّ اغْفِرْ لي». يتأوَّل الْقُرْآن. معنى: «يتأوَّل الْقُرُآنَ» أي: يعْمل مَا أُمِرَ بِهِ في الْقُرآنِ في قولِهِ تعالى : ﴿فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ وَٱسۡتَغۡفِرۡهُۚ﴾. وفي رواية لمسلم: كان رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم يُكْثِرُ أنْ يَقولَ قبْلَ أَنْ يَمُوت: «سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ وبِحْمدِك، أسْتَغْفِركَ وأتُوبُ إلَيْكَ». قالت عائشةُ: قلتُ: يا رسولَ الله ما هذِهِ الكلِمَاتُ الَّتي أرَاكَ أحْدثْتَها تَقولها؟ قال: «جُعِلَتْ لِي علامةٌ في أمَّتي إذا رَأيتُها قُلتُها ﴿إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ ١﴾ إلى آخر السورة». وفي رواية له: كان رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم يُكْثِرُ مِنْ قَوْل: «سُبْحانَ اللَّهِ وبحَمْدِه. أسْتَغْفِرُ الله وَأَتُوبُ إلَيْه». قالت: قلت: يا رسولَ الله، أَرَاكَ تُكْثِرُ مِنْ قَوْل: سُبْحَانَ اللَّهِ وبحمْدِه، أسْتغْفِر الله وأتُوبُ إليْه؟ فقال: «أخْبرني ربِّي أنِّي سَأرَى علاَمَةً فِي أُمَّتي فَإِذَا رأيْتُها أكْثَرْتُ مِن قَوْل: سُبْحانَ اللَّهِ وبحَمْدِه، أسْتَغْفِرُ الله وَأتُوبُ إلَيْه، فَقَدْ رَأَيْتُها: ﴿إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ ١﴾ فَتْحُ مَكَّةَ ﴿وَرَأَيۡتَ ٱلنَّاسَ يَدۡخُلُونَ فِي دِينِ ٱللَّهِ أَفۡوَاجٗا ٢ فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ وَٱسۡتَغۡفِرۡهُۚ إِنَّهُۥ كَانَ تَوَّابَۢا ٣﴾.

۱۱۶- الثالث: عن عائشةَ رضي الله عنها قالت: ما صَلَّى رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم صلاةً بعْد أَنْ نزَلَتْ علَيْهِ:  ﴿ إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ ١﴾ إلاَّ يقول فيها: «سُبْحانك ربَّنَا وبِحمْدِك، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لى». [متفقٌ عليه]([۱]) وفي رواية الصحيحين عنها: كان رسول الله صلی الله علیه و آله و […]

ادامه مطلب …

۱۱۸- الخامس: عن جابر رضي الله عنه قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: «يُبْعثُ كُلُّ عبْدٍ على ما مَاتَ علَيْهِ». [روایت مسلم]

۱۱۸- الخامس: عن جابر رضي الله عنه قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: «يُبْعثُ كُلُّ عبْدٍ على ما مَاتَ علَيْهِ». [روایت مسلم]([۱]) ترجمه: جابر رضي الله عنه می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «هر بنده‌ای بر همان حالتی که می‌میرد، برانگیخته می‌شود». ([۱]) صحیح مسلم، ش: […]

ادامه مطلب …

۱۱۷- الرابع: عن أنسٍ رضي الله عنه قال: إنَّ الله عزوجل تَابعَ الوحْيَ على رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم قَبْلَ وَفَاتِه، حتَّى تُوُفِّى أكْثَرَ مَا كَانَ الْوَحْي. [متفق عليه]

۱۱۷- الرابع: عن أنسٍ رضي الله عنه قال: إنَّ الله عزوجل تَابعَ الوحْيَ على رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم قَبْلَ وَفَاتِه، حتَّى تُوُفِّى أكْثَرَ مَا كَانَ الْوَحْي. [متفق عليه]([۱]) ترجمه: انس رضي الله عنه می‌گوید: الله عزوجل پیش از وفات رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم بیش از هر […]

ادامه مطلب …

۱۱۴- فالأوَّل: عن أَبِي هريرة رضي الله عنه عَنِ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «أعْذَرَ اللَّهُ إلى امْرِىءٍ أخَّرَ أجلَه حتى بلَغَ سِتِّينَ سنةً». [روایت بخارى]

۱۱۴- فالأوَّل: عن أَبِي هريرة رضي الله عنه عَنِ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «أعْذَرَ اللَّهُ إلى امْرِىءٍ أخَّرَ أجلَه حتى بلَغَ سِتِّينَ سنةً». [روایت بخارى]([۱]) ترجمه: ابوهریره رضي الله عنه می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «الله برای شخصی که اجلش را به‌تأخیر بیندازد تا به […]

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه