۱۱۳- السابَع عشر: عن سعيدِ بنِ عبدِ العزيزِ، عن رَبيعةَ بنِ يزيدَ، عن أَبِي إدريس الخَوْلاَنيِّ، عن أَبِي ذَرٍّ جُنْدُبِ بنِ جُنَادَةَ رضي الله عنه عَنِ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله و سلم فيما يَرْوِى عَنِ اللَّهِ تباركَ وتعالى أنه قال: «يا عِبَادِي إِنِّي حَرَّمْتُ الظُّلْمَ عَلَى نَفْسِي وَجَعَلْتُهُ بَيْنَكُمْ مُحَرَّماً فَلاَ تَظالمُوا، يَا عِبَادِي كُلُّكُم ضَالٌّ إِلاَّ مَنْ هَدَيْتُهُ، فَاسْتَهْدُوني أهْدكُمْ، يَا عِبَادي كُلُّكُمْ جائعٌ إِلاَّ منْ أطعمتُه، فاسْتطْعموني أطعمْكم، يا عبادي كُلُّكم عَارٍ إلاَّ منْ كَسَوْتُهُ فَاسْتَكْسُوني أكْسُكُمْ، يَا عِبَادِي إنَّكُمْ تُخْطِئُونَ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَأَنَا أغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً، فَاسْتَغْفِرُوني أغْفِرْ لَكُمْ، يَا عِبَادِي إِنَّكُمْ لَنْ تَبْلُغُوا ضُرِّي فَتَضُرُّوني، وَلَنْ تَبْلُغُوا نَفْعِي فَتَنْفَعُوني، يَا عِبَادِي لَوْ أَنَّ أوَّلَكُمْ وآخِركُمْ، وَإنْسَكُمْ وَجِنَّكُمْ كَانُوا عَلَى أتقَى قلبِ رجلٍ واحدٍ منكم ما زادَ ذلكَ فِي مُلكي شيئاً، يا عِبَادِي لو أَنَّ أوَّلكم وآخرَكُم وإنسَكُم وجِنَّكمْ كَانوا عَلَى أفْجَرِ قَلْبِ رَجُلٍ وَاحِدٍ مِنْكُمْ مَا نَقَصَ ذَلِكَ مِنْ مُلْكِي شَيْئاً، يَا عِبَادِي لَوْ أَنَّ أَوَّلَكُمْ وَآخِركُمْ وَإنْسَكُمْ وَجِنَّكُمْ، قَامُوا فِي صَعيدٍ وَاحدٍ، فَسألُوني فَأعْطَيْتُ كُلَّ إنْسانٍ مَسْألَتَهُ، مَا نَقَصَ ذَلِكَ مِمَّا عِنْدِي إِلاَّ كَمَا َيَنْقُصُ المِخْيَطُ إِذَا أُدْخِلَ البَحْرَ، يَا عِبَادِي إنَّما هِيَ أعْمَالُكُمْ أُحْصِيهَا لَكُمْ، ثُمَّ أوَفِّيكُمْ إيَّاهَا، فَمَنْ وَجَدَ خَيْراً فَلْيَحْمدِ الله، وَمَنْ وَجَدَ غَيْرَ ذَلِكَ فَلاَ يَلُومَنَّ إلاَّ نَفْسَهُ». قَالَ سعيدٌ: كان أبو إدريس إذا حدَّثَ بهذا الحديث جَثَا عَلَى رُكبتيه. [روایت مسلم]([۱])
ترجمه: سعید بن عبدالعزیز از ربیعه بن یزید از ابوادریس خولانی از ابوذر، جُندُب بن جناده رضي الله عنه نقل کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از الله متعال چنین روایت نموده است که: «ای بندگان من! من، ظلم و ستم را بر خود حرام کردهام و آن را بر شما نیز حرام گردانیدهام؛ پس به یکدیگر ظلم نکنید. ای بندگان من! همهی شما گمراه و سرگشتهاید، مگر کسی که من، هدایتش کردهام؛ پس، از من درخواست هدایت نمایید تا شما را هدایت کنم. ای بندگان من! همهی شما گرسنهاید، جز کسی که من به او غذا دهم؛ پس، از من غذا و خوراک بخواهید تا به شما خوراک دهم. ای بندگان من! شما، همه برهنهاید، جز کسی که من به او لباس عطا کنم؛ پس، از من لباس بخواهید تا به شما لباس دهم. ای بندگان من! شما شب و روز مرتکب گناه و معصیت میشوید و من، همهی گناهان را میبخشم؛ پس، از من طلب آمرزش کنید تا شما را بیامرزم. ای بندگان من! شما هرگز نمیتوانید نفع و زیانی به من برسانید. ای بندگان من! اگر همهی شما انسانها و جنها از ابتدا تا انتها، دارای پرهیزکارترین قلب باشید و به روش پرهیزکارترین شخص رفتار کنید، این امر، ذرهای بر مُلک من نمیافزاید. ای بندگان من! اگر همهی شما جنها و انسانها از ابتدا تا انتها، به روش گنهکارترین شخصِ خود که دارای بدترین قلب است، عمل نمایید، این امر، ذرهای از ملک من نمیکاهد. ای بندگان من! اگر همهی انسانها و جنها، از ابتدا تا انتها، در یک زمین پهناور بایستند و همه، خواستههای خود را یکجا از من درخواست نمایند و خواستهی همه را برآورده سازم، این عمل، چیزی از آنچه که نزد من است، نمیکاهد؛ همانطور که وقتی یک سوزن را در آب دریا فرو میبرند و بیرون میکشند، هیچ از آب دریا کم نمیشود. ای بندگان من! این، اعمال شماست که آن را برای شما، محاسبه میکنم و نتایج آن را بهطور کامل به شما میدهم؛ لذا هرکس نتیجهی خوبی دید، الله را ستایش نماید و هرکس نتیجهی دیگری یافت، کسی جز خود را سرزنش نکند».
شرح
مؤلف رحمه الله، حدیثی از ابوذر غفاری رضي الله عنه در باب مجاهده با نفس ذکر کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن را از پروردگار متعال روایت نموده است. علما چنین احادیثی را احادیث قدسی یا احادیث الاهی نامیدهاند و حدیثی که به عنوان سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روایت میگردد، حدیث نبوی نامیده میشود.
الله عزوجل در این حدیث قدسی میفرماید: «ای بندگام من! من، ظلم و ستم را بر خود حرام کردهام و آن را بر شما نیز حرام گردانیدهام؛ پس به یکدیگر ظلم نکنید»؛ یعنی من به هیچکس ستم نمیکنم؛ به عبارت دیگر گناهانی را که بندهام مرتکب نشده است، به حسابش منظور نمیکنم یا نیکیهایی را که انجام داده، از حسابش نمیکاهم؛ بلکه الله متعال، داوری عادل و نیکوکار است و مجازات و پاداش او مبتنی بر عدل و احسان اوست. نسبت به نیکوکاران، لطف بیدریغ دارد و نسبت به گنهکاران، بهعدالت حکم میکند و ظلم یا حالت سومی در حسابرسی به اعمال بندگانش وجود ندارد.
الله متعال، نیکیها را ده برابر پاداش میدهد؛ یعنی اگر کسی یک نیکی انجام دهد، مطابق ده نیکی پاداش میگیرد؛ اما اگر کسی مرتکب کار بدی شود، تنها به اندازهی کارِ بدش مجازات میگردد. الله متعال در سورهی «اَنعام» که سورهای مکیست، میفرماید:
﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ عَشۡرُ أَمۡثَالِهَاۖ وَمَن جَآءَ بِٱلسَّيِّئَةِ فَلَا يُجۡزَىٰٓ إِلَّا مِثۡلَهَا وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ ١٦٠﴾ [الأنعام: ١٦٠]
هر کس کار نیکی انجام دهد، ده برابرش پاداش مییابد و هر کس کار بدی انجام دهد، تنها به اندازهی کارِ بدش مجازات خواهد شد. و هیچ ستمی به آنها نمیشود.
به عبارت دیگر، نه از پاداش آنها کاسته میشود و نه افزون بر کار بدی که مرتکب شدهاند، مجازات میگردند؛ بلکه پروردگارمان میفرماید:
﴿وَمَن يَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَا يَخَافُ ظُلۡمٗا وَلَا هَضۡمٗا ١١٢﴾ [طه: ١١٢]
و هر کس کارهای شایسته انجام دهد و مؤمن باشد، از ستم و کاستی در مُزدش نمیترسد.
الله جل جلاله در این حدیث قدسی فرموده است: «من، ظلم و ستم را بر خود حرام کردهام»؛ لذا درمییابیم که الله عزوجل چیزهایی را بر خود، حرام میکند و چیزهایی را نیز بر خود واجب میسازد. یکی از چیزهایی که الله متعال بر خود واجب کرده، رحمت است؛ چنانکه میفرماید:
﴿كَتَبَ رَبُّكُمۡ عَلَىٰ نَفۡسِهِ ٱلرَّحۡمَةَ﴾ [الأنعام: ٥٤]
پروردگارتان رحمت را بر خود واجب نموده است.
و یکی از چیزهایی که بر خود حرام نموده، ظلم و ستم است؛ زیرا الله عزوجل هرچه بخواهد، انجام میدهد و هر حکمی که بخواهد، صادر میکند و همانگونه که چیزهایی را بر بندگانش، واجب یا حرام مینماید، برخی چیزها را بر خود نیز حرام یا واجب میسازد؛ زیرا او حاکم مطلق است. در ادامهی این حدیث قدسی آمده است: «و ظلم و ستم را بر شما نیز حرام گردانیدهام؛ پس به یکدیگر ظلم نکنید». این فرمودهی الهی بیانگر حکم تشریعی اوست؛ زیرا احکام الهی بر دو گونه است: تشریعی، و تکوینی. الله عزوجل میفرماید:
﴿وَجَعَلۡنَا ٱلَّيۡلَ لِبَاسٗا ١٠ وَجَعَلۡنَا ٱلنَّهَارَ مَعَاشٗا ١١﴾ [النبا: ١٠، ١١]
و شب را پوششی (برای آرامش شما) قرار دادیم و روز را هنگام کسب معاش گرداندیم
این دو آیه، به احکام تکوینی پروردگار اشاره دارد. و اما نمونهای از آیات و احکام شرعی الله عزوجل:
﴿مَا جَعَلَ ٱللَّهُ مِنۢ بَحِيرَةٖ وَلَا سَآئِبَةٖ وَلَا وَصِيلَةٖ وَلَا حَامٖ﴾ [المائدة: ١٠٣]
الله «بُحیره»، «سائبه»، «وصیله» و «حام» را مشروع نگردانیده است.
الله عزوجل در این حدیث قدسی میفرماید: «و ظلم را بر شما حرام کردم». یعنی آن را بهعنوان یک حکم شرعی، بر شما حرام نمودم. و این، یک حکم تکوینی نیست؛ زیرا در جهان، ظلم و ستم وجود دارد.
ظلم و ستمی که در میان انسانها صورت میگیرد، در سه مورد کلی میباشد که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در خطبهاش در حج وداع، بیان نموده است: «إِنَّ دِمَاءَكُمْ وَأَمْوَالَكُمْ وَأَعْرَاضَكُمْ عَلَيْكُمْ حَرَامٌ، كَحُرْمَةِ يَوْمِكُمْ هَذَا فِي شَهْرِكُمْ هَذَا فِي بَلَدِكُمْ هَذَا»؛([۲]) یعنی: «همانا جان و مال و آبروی شما بر یکدیگر، مانند این روز و این ماه و این شهر، حرام است». سپس فرمود: «آیا تبلیغ کردم؟» گفتند: آری. آنگاه رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم الله را گواه گرفت و گفت: «یا الله! پس تو شاهد باش». لذا جان و مال و آبروی انسانها بر یکدیگر، حرام است.
کشتن انسانها بهناحق حرام میباشد و برای هیچکس جایز نیست که به جان کسی، تعدی یا تجاوز نماید؛ چه این تعدی، منجر به مرگ وی شود و چه باعث نقص عضو و زخمی شدن یا شکستن استخوانی گردد.
گفتنیست: شکستن استخوان مرده، همانند شکستن استخوان وی در زمانیست که زنده میباشد؛ زیرا همانطور که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است، مرده یا جنازهی انسان، درخورِ احترام میباشد و جدا کردن هیچ یک از اندام و اعضای او یا شکستن آنها جایز نیست؛ زیرا بدن ما، امانتیست که روز قیامت، برانگیخته خواهد شد. لذا فقهای حنبلی رحمهمالله بدین نکته تصریح کردهاند که جدا کردن اندام میّت از پیکرش، جایز نیست؛ حتی اگر خود، در زمان حیاتش وصیت کرده باشد؛ زیرا مرده نیز از احترامی همانند زنده برخوردار است و جدا کردن اعضای او یا شکستن آنها، نوعی تعدی و گناه و معصیت بهشمار میرود.
بنابراین، اهدای عضو، حتی به وصیت، جایز نیست؛ زیرا اندام و اعضای انسان، امانتاند و نباید در حق این امانت، کوتاهی کرد؛ زیرا الله جل جلاله فرموده است:
﴿وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِكُمۡ رَحِيمٗا ٢٩﴾ [النساء : ٢٩]
و خویشتن را نکشید. بهدرستی که الله به شما مهرورز است.
عمرو بن عاص رضي الله عنه در تفسیر این آیه گفته است که آدمِ جُنُب، نباید در سرمای شدید که غسل کردن برای وی زیان دارد و بیم جانش میرود، غسل کند. عمرو رضي الله عنه غسل کردن را در چنین شرایطی نوعی خودکشی دانسته است. چنانکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عمرو رضي الله عنه را به عنوان فرمانده با تنی چند از اصحاب به «سریهای» فرستاد. وی، در این سریه جُنُب شد و پس از آنکه تیمم کرد، برای همراهانش پیشنماز گردید. وقتی (به مدینه) نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برگشتند، به او فرمود: «آیا در حالی که جنب بودی، برای یارانت پیشنماز شدی؟» عرض کرد: بله ای رسول خدا! این آیه را بهیاد آوردم که الله عزوجل فرموده است:
﴿ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِكُمۡ رَحِيمٗا ٢٩﴾ [النساء : ٢٩]
و خویشتن را نکشید. بهدرستی که الله به شما مهرورز است.
سپس ادامه داد: من از سرما ترسیدم؛ لذا با خاک پاک تیمم کردم و نماز خواندم.([۳]) پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کارِ عمرو رضي الله عنه و استدلال او را تأیید کرد و به او نفرمود که استدلالش به این آیه درست نیست.
بنابراین، هر کاری که برای بدن زیان دارد یا باعث نقص عضو میگردد یا آثار منفی بر سلامت انسان میگذارد، جایز نیست. زیرا الله جل جلاله فرموده است:
﴿َلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ﴾ [النساء : ٢٩]
و خودکشی نکنید.
لذا سیگار و دیگر چیزهای زیانآور بهخاطر حفظ سلامتی و حرمت بدنهای ما حرام شده است. پس حرمت جان انسان، هم شامل تعدّیِ منجر به مرگ میشود و هم شامل تجاوزی که به نقص عضو یا شکستن استخوان یا هر آسیب دیگری میانجامد. سپس رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «و مالهای شما بر یکدیگر حرام است»؛ یعنی برای شما جایز نیست که اموال یکدیگر را بهناحق و با ترفندهای گوناگون مانند غصب، دزدی، خیانت، تقلب، دروغ و سایر شیوههای حرام بخورید. بنابراین، درآمد حاصل از فروش کالاهای تقلبی یا درآمد حاصل از تقلب و خیانت در معامله، حرام است و کسانی که از این طریق کسبِ درآمد میکنند، از یکسو اموال برادران خود را بهناحق میخورند و در حقیقت به حقوق آنها تجاوز میکنند؛ و از سوی دیگر، باید بدانند که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم از آنها اعلام بیزاری نموده است و درآمدی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از کاسبش بیزار باشد، چه درآمدِ بیخیریست! در حدیث صحیح آمده که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «مَن غَشَّ فَلَیسَ مِنِّی»؛([۴]) یعنی: «هرکس تقلب کند، از من (پیرو من) نیست».
یا برخی از افراد سعی میکنند به اشکال گوناگون و با ترفندهای مختلف، بخشی از زمین همسایهی خود را غصب کنند؛ این کار، حرام میباشد؛ زیرا رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «مَنِ اقتَطَعَ مِنَ الأرضِ شِبرًا بِغَیر حقٍّ فَإنَّهُ طُوِّقَهُ یَومَ القِیَامَةِ مِن سَبعِ أرضینَ»؛([۵]) یعنی: «کسی که یک وجب از زمین را بهناحق تصاحب کند، روز قیامت همین یک وجب از هفت زمین، به دور گردنش پیچیده میشود». به عبارت دیگر همانند طوقی به دور گردنش میپیچد و آن را با خود حمل میکند!
همچنین اگر کسی بدهیاش را انکار کند و به بستانکارش بگوید: تو از من طلبی نداری، مرتکب ظلم و ستم شده و این، خوردن اموال دیگران است؛ حتی اگر
در جریان دادرسی، قاضی به نفع او حکم دهد، باید بداند که در دادگاه عدل الاهی، پیروز نخواهد شد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «إِنَّکُم تَختَصِمُونَ إلَیَّ وَلَعَلَّ بَعْضَكُمْ أَنْ يَكُونَ أَلْحَنُ بِحُجَّتِهِ مِنْ بَعْضٍ، فَأَقْضِيَ لَهُ وَإنَّما أَقْضِي بِنَحوِ مَا أسمَعُ فَمَنْ قَضَيْتُ لَهُ بِشَیءٍ مِن حَقِّ أخِيهِ فَإِنَّمَا أقتَطِعُ لَهُ جمرةً مِنَ نَّارٍ فَلْيَسْتَقِلْ أَوْ لِيَسْتكْثر»؛([۶]) یعنی: «شما برای قضاوت، نزد من میآیید و ممکن است یکی از طرفین خصومت، در استدلال یا سخن گفتن ماهرتر باشد و من به نفع او قضاوت نمایم؛ زیرا من مطابق چیزی که میشنوم، حکم میکنم. پس، هر کسی که حق برادرش را بدینسان به او بدهم، در حقیقت اخگری از آتش به او دادهام؛ حال خود داند که آن را نگه دارد یا رها کند».
لذا اگر در چنین شرایطی به نفع شما حکم شد و خود میدانستید که حق با شما نیست، بدانید که باید تاوانش را در آخرت پس دهید؛ زیرا قاضی، غیب نمیداند و مطابق چیزی که میشنود، حکم میکند؛ اما روز قیامت باید در برابر پروردگار جهانیان، دانای آشکار و نهان پاسخگو باشید.
همچنین حرام است که کسی نسبت به اموال دیگران اقامهی دعوا نماید و با شهادت دروغین، حکم دادگاه را به نفع خود تمام کند و بدینسان مال دیگران را بهناحق بخورد. نمونههای زیادی از این دست وجود دارد؛ لذا الله عزوجل فرمود: «به همدیگر ظلم نکنید».
و اما حرمت آبروی مسلمان؛ برای هیچکس جایز نیست که با غیبت و دروغ و ناسزاگویی، با آبروی دیگران بازی کند. و این کار، جزو گناهان بزرگ است. الله عزوجل میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱجۡتَنِبُواْ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلظَّنِّ إِنَّ بَعۡضَ ٱلظَّنِّ إِثۡمٞۖ وَ لَا تَجَسَّسُواْ وَلَا يَغۡتَب بَّعۡضُكُم بَعۡضًاۚ أَيُحِبُّ أَحَدُكُمۡ أَن يَأۡكُلَ لَحۡمَ أَخِيهِ مَيۡتٗا فَكَرِهۡتُمُوهُ﴾ [الحجرات: ١٢]
ای مؤمنان! از بسیاری از گمانهای بد بپرهیزید که بیشک برخی از گمانها، گناه است. و به کنجکاوی و تجسس (در کارهای دیگران) نپردازید و از یکدیگر غیبت نکنید. آیا هیچیک از شما دوست دارد که گوشت برادر مردهاش را بخورد؟ بیگمان از این کار نفرت دارید.
برخی از مفسران گفتهاند: روز قیامت، پیکر مرده و شبیهسازیشدهی شخصی را که غیبتش را کردهاند، میآورند و غیبتکننده را مجبور میکنند که از گوشت او بخورد؛ اما او، از این کار نفرت دارد. غیبت، یعنی به بازی گرفتن آبروی دیگران؛ و این، حرام است. امام ابوداود رحمه الله روایت کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شب معراج، عدهای را دید که ناخنهایی از جنس «مس» دارند و با آن، صورتها و سینههای خود را میخراشند. پرسید: ای جبرئیل! اینها کیستند؟ پاسخ داد: کسانی که گوشت مردم را میخوردند و با آبروی آنها بازی میکردند. پناه بر الله.
اگر انسان به آبروی برادرش بیحرمتی کند، بداند که روز قیامت باید تاوانش را از نیکیهای خود به برادرش بدهد؛ چنانکه به یکی از سلف صالح گفتند: فلانی، غیبت تو را کرده است. آن بزرگوار پرسید: مطمئنید؟ گفتند: آری. لذا هدیهای برای غیبتکننده فرستاد. وی تعجب کرد که از آن شخص، غیبت کرده و او، هدیهای برایش فرستاده است! هدیهدهنده به غیبتکننده فرمود: تو، نیکیهای خود را به من هدیه دادی و نیکیها ماندگارند؛ اما هدیهای که من به تو دادهام، از میان میرود و چیز ماندگاری نیست. این، پاداش هدیهایست که به من دادهای. ببینید که سلف صالح رضي الله عنهم چه بینشی داشتهاند.
بههر حال، غیبت، حرام است و یکی از گناهان بزرگ بهشمار میرود؛ بهویژه غیبت حکام و علما؛ زیرا غیبت اینها، پیآمدها و آثار منفی بیشتری دارد. غیبت علما از ارزش و اهمیت علمی که در سینه دارند یا به مردم آموزش میدهند، میکاهد و در نتیجه، مردم از آنان حرفشنوی نخواهند داشت و این، برای دین زیانآور است. غیبت حکام نیز از هیبت آنها در چشم مردم میکاهد و آنان را به سرکشی در برابر حکام وامیدارد و آنگاه که مردم بر حکام بشورند، هرج و مرج و نابسامانی به وجود میآید.
الله متعال در این حدیث قدسی میفرماید: «ای بندگان من! همهی شما گمراه و سرگشتهاید، مگر کسی که من هدایتش کردهام؛ پس، از من درخواست هدایت نمایید تا شما را هدایت کنم». ضلالت و گمراهی، بر دو گونه است:
برخی از مردم، سرگردان و سرگشتهاند و حقیقت را نمیشناسند؛ مانند نصارا که پیش از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سرگشته بودند و حق را نمیدانستند. نصارا پس از بعثت رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم حقیقت را دریافتند، ولی قبول نکردند و مانند یهودیها شدند که هرچند حقیقت را میدانستند، اما از آن پیروی نکردند.
دومین دسته از گمراهان، کسانی هستند که با وجود شناخت هدایت، ضلالت و گمراهی را برگزیدند؛ مانند یهودیان که حقیقت را میدانستند، اما آن را رد کردند و نپذیرفتند. یا مانند قوم «ثمود» که الله متعال دربارهی آنها میفرماید:
﴿وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيۡنَٰهُمۡ فَٱسۡتَحَبُّواْ ٱلۡعَمَىٰ عَلَى ٱلۡهُدَىٰ﴾ [فصلت: ١٧]
و اما قوم ثمود؛ هدایتشان کردیم، ولی آنان کوری (و گمراهی) را بر هدایت ترجیح دادند.
لذا مردم، همه گمراه و سرگشتهاند، جز کسی که الله عزوجل او را هدایت کند؛ اما ماهیت هدایت در رابطه با کسی که حقیقت را نمیشناسد، چیست؟ هدایت الهی برای چنین کسانی بدینگونه است که الله متعال، حقیقت را برای آنها بیان میکند و راه درست را به آنان نشان میدهد. الله عزوجل این نوع هدایت را بر خود واجب نموده است؛ راه هدایت را برای همهی آفریدههایش بیان میکند. چنانکه میفرماید:
﴿إِنَّ عَلَيۡنَا لَلۡهُدَىٰ ١٢﴾ [الليل: ١٢]
بیگمان راهنمایی کردن (و نشان دادن راه حق) با ماست.
همچنین میفرماید:
﴿شَهۡرُ رَمَضَانَ ٱلَّذِيٓ أُنزِلَ فِيهِ ٱلۡقُرۡءَانُ هُدٗى لِّلنَّاسِ﴾ [البقرة: ١٨٥]
ماه رمضان، ماهیست که در آن قرآن به عنوان راهنمای مردم نازل شده است.
این، یک نوع هدایت است که به معنای راهنمایی کردن و نشان دادن راه حق میباشد؛ اما دومین نوع هدایت، هدایتِ توفیق است که الله متعال به برخی از بندگانش عطا میکند؛ یعنی به آنها توفیق میدهد که حق را بپذیرند. لذا هدایت بر دو گونه است:
هدایت بیان (نشان دادن حقیقت). این نوع هدایت، عمومیست و شامل حال همه میشود؛ یعنی الله متعال بر خود واجب کرده که راه حق را به همهی بندگانش نشان دهد و حق و باطل را برای آنها روشن سازد.
هدایت توفیق؛ یعنی الله متعال، توفیق پذیرش حق و عمل به آن را به برخی از بندگانش عطا میکند.
مردم در رابطه با هدایت، چندین دستهاند:
دستهی اول: عدهای، از هر دو نوع هدایت برخوردار میشوند؛ یعنی الله متعال، آنها را از حقیقت آگاه میسازد و به آنان توفیق پذیرش حقیقت را میدهد.
دستهی دوم: برخی از مردم، از هر دو نوع هدایت، محروم میگردند؛ لذا حقیقت را نمیدانند و توفیق عبادت نمییابند.
دستهی سوم: برخی، از هدایت نوع اول برخوردار میشوند؛ اما حقیقت را قبول نمیکنند؛ یعنی حقیقت را میدانند، اما آن را نمیپذیرند. اینها، بدترین گمراهان هستند.
الله عزوجل در این حدیث قدسی فرموده است: «كُلُّكُم ضَالٌّ»؛ یعنی: «همهی شما گمراه و سرگشتهاید». به عبارت دیگر: هیچیک از شما حق را نمیشناسد یا نمیپذیرد، مگر کسی که او را به سوی حق راهنمایی کنم و به او توفیق دهم که حق را قبول نماید؛ لذا اگر از من درخواست هدایت کنید، شما را به سوی حقیقت هدایت میکنم. پس درمییابیم که طلب هدایت، لازمهی هدایت شدن است و اگر انسان، صادقانه و با اظهار عجر و نیاز به درگاه الهی، درخواست هدایت نماید، الله متعال او را هدایت میکند.
البته بیشترِ ما، از این کار مهم رویگردانیم و عبادتی که انجام میدهیم، بیشتر از روی عادت است؛ انگار به طلب هدایت از الله عزوجل نیازی نداریم! حال آنکه باید همواره از الله متعال درخواست هدایت کنیم. در هر نمازی میگوییم: «ربّ اغفر لي وارحمني واهدني». یعنی«پروردگارا! مرا بیامرز، به من رحم کن و مرا هدایت نما». بلکه در قرائت «فاتحه» که یکی از ارکان نماز بهشمار میرود، میگوییم:
﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ ٦ صِرَٰطَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمۡتَ عَلَيۡهِمۡ﴾ [الفاتحة: ٦، ٧]
ما را به راه راست، هدایت فرما؛ راه کسانی که به آنان نعمت دادهای.
اما حضور دل، کجاست؟ بسیاری از نمازگزاران، بیتوجه از کنار این آیه میگذرند؛ مانند ابری که آسمان را تیره میکند و هیچ نمیبارد. لذا به خود آییم و بدانیم که برای درخواست انواع هدایت- هم هدایت علمی و هم هدایت عملی- نیازمند الله عزوجل هستیم؛ بنابراین، اگر میخواهیم حقیقت را بدانیم و به آن عمل نماییم، باید از الله عزوجل درخواست هدایت کنیم.
هدایت، همانگونه که شامل هدایت معنوی یا رهنمون شدن به سوی دین میگردد، گاه، شامل هدایت حسی نیز میشود؛ منظور از هدایت حسی، این است که انسان، در جایی گم شود یا مسیرش را گم کند و از الله بخواهد که راه را به او نشان دهد. چنانکه الله عزوجل دربارهی موسی صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید:
﴿وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلۡقَآءَ مَدۡيَنَ قَالَ عَسَىٰ رَبِّيٓ أَن يَهۡدِيَنِي سَوَآءَ ٱلسَّبِيلِ٢٢﴾ [القصص: ٢٢]
و چون رو به سوی شهر «مدین» نهاد، گفت: امیدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند.
یعنی راهی فراروی من بگذارد که هموار باشد و بتوانم بدون رنج و سختی به «مدین» برسم. تجربه نیز نشان داده است که وقتی انسان راهش را در بیابان گم میکند، به الله پناه میبرد و از پروردگارش میخواهد که راه را به او نشان دهد. زیرا ما، در هر دو نوع هدایت به الله نیاز داریم.
الله عزوجل در ادامهی این حدیث قدسی میفرماید: «ای بندگان من! همهی شما گرسنهاید، جز کسی که من به او غذا دهم؛ پس، از من غذا و خوراک بخواهید تا به شما خوراک عطا کنم. ای بندگان من! شما، همه برهنهاید، جز کسی که من به او لباس و پوشاک عطا کنم؛ پس، از من لباس بخواهید تا به شما لباس دهم». این دو جمله در رابطه با گرسنگی و برهنگیست و الله عزوجل آنها را پس از «هدایت»، ذکر فرمود؛ زیرا هدایت، غذای علمی و ایمانی قلب است و کارهای شایسته، غذای معنوی اندام و جوارح انسان بهشمار میرود؛ اما آب و خوراک و پوشاک، نیاز جسمی انسان است؛ زیرا جسم انسان برای سلامتی و ادامهی حیات به غذا و پوشاک نیاز دارد. از اینرو الله عزوجل فرمود: «ای بندگان من! همهی شما گرسنهاید، جز کسی که من به او غذا دهم؛ پس، از من غذا و خوراک بخواهید تا به شما خوراک عطا کنم». پروردگار، راست فرموده است؛ همهی ما گرسنهایم، مگر کسی که الله به او غذا دهد. اگر الله متعال زمینهی دستیابی به غذا را برای ما فراهم نسازد، از گرسنگی میمیریم. خود، در سورهی «واقعه» این نکته را بیان نموده و فرموده است:
﴿أَفَرَءَيۡتُم مَّا تَحۡرُثُونَ ٦٣ ءَأَنتُمۡ تَزۡرَعُونَهُۥٓ أَمۡ نَحۡنُ ٱلزَّٰرِعُونَ ٦٤﴾ [الواقعة: ٦٣، ٦٤]
آیا به آنچه میکارید، توجه کردهاید؟ آیا شما، آن را میرویانید یا ما میرویانیم؟
پاسخ، روشن است؛ بیگمان الله عزوجل، همان ذاتی است که آنچه میکاریم، به ثمر میرساند. خود، میفرماید:
﴿لَوۡ نَشَآءُ لَجَعَلۡنَٰهُ حُطَٰمٗا فَظَلۡتُمۡ تَفَكَّهُونَ ٦٥ إِنَّا لَمُغۡرَمُونَ ٦٦ بَلۡ نَحۡنُ مَحۡرُومُونَ ٦٧﴾ [الواقعة: ٦٥، ٦٧]
اگر بخواهیم، بهطور قطع آن را گیاهی خُرد و خشکیده میگردانیم. و بدین ترتیب شما شگفتزده میشوید. (و میگویید:) بهراستی ما زیان کردهایم؛ بلکه ما محروم و بیبهرهایم.
دقت کنید؛ الله عزوجل فرمود: «اگر بخواهیم، آن را گیاهی خُرد و خشکیده میگردانیم»؛ نفرمود: آن را نمیرویانیم؛ زیرا وقتی کاشتههای مردم سر برآورد و مردم آن را ببینند، به آن، دلبستگی پیدا میکنند و اگر پس از این دلبستگی، گیاهانی که روییدهاند، بخشکند، رنج و ناراحتی بیشتری برای مردم در پی دارد. الله جل جلاله همچنین میفرماید:
﴿أَفَرَءَيۡتُمُ ٱلۡمَآءَ ٱلَّذِي تَشۡرَبُونَ ٦٨ ءَأَنتُمۡ أَنزَلۡتُمُوهُ مِنَ ٱلۡمُزۡنِ أَمۡ نَحۡنُ ٱلۡمُنزِلُونَ٦٩﴾ [الواقعة: ٦٨، ٦٩]
آیا به آبی که مینوشید، توجه کردهاید؟ آیا شما آن را از ابر فرو میفرستید یا ما نازل کنندهایم؟
الله عزوجل از ابرهای آسمان، آب نازل میکند و این آب به صورت رودخانههایی در زمین جریان مییابد یا در زمین فرو میرود و انسانها، آن را با استفاده از پُمپ و دیگر ابزاری که الله عزوجل در هر زمانی در اختیارشان میگذارد، از زمین بیرون میکشند. این، از حکمت الهیست که آب، در درون زمین ذخیره میشود؛ زیرا اگر روی زمین بماند، میگندد و چه بسا مشکلات زیستمحیطی ایجاد میکند و گاه باعث از میان رفتن دامها میگردد و بوی لجن، همه را آزار میدهد. از اینرو الله عزوجل به حکمت و رحمت خویش، زمین را بهگونهای آفریده که آب در آن فرو میرود و به صورت چشمههایی از زمین بیرون میآید و یا میتوان با حفر قنات و چاه، به آب زیرزمینی دست یافت.
﴿أَفَرَءَيۡتُمُ ٱلۡمَآءَ ٱلَّذِي تَشۡرَبُونَ ٦٨ ءَأَنتُمۡ أَنزَلۡتُمُوهُ مِنَ ٱلۡمُزۡنِ أَمۡ نَحۡنُ ٱلۡمُنزِلُونَ٦٩﴾ [الواقعة: ٦٨، ٦٩]
آیا به آبی که مینوشید، توجه کردهاید؟ آیا شما آن را از ابر فرو میفرستید یا ما نازل کنندهایم؟
بهیقین الله عزوجل همان ذاتیست که از آسمان، آب فرو میفرستد و اگر همهی مردم جمع شوند تا یک قطره آب از آسمان نازل کنند، هیچ کاری از پیش نمیبرند؛ بلکه فقط الله عزوجل با حکمت و رحمت خویش از آسمان، آب فرو میفرستد. همچنین هرچه مینوشیم یا میخوریم، به لطف الله عزوجل میباشد؛ از اینرو فرموده است: «همهی شما گرسنهاید، جز کسی که من به او غذا دهم؛ پس، از من غذا و خوراک بخواهید تا به شما خوراک عطا کنم». درخواست غذا و روزی از الله عزوجل، هم به زبان انجام میشود و هم به عمل؛ یعنی بهزبان، از الله عزوجل میخواهیم که به ما غذا و روزی عطا کند؛ اما درخواست روزی به عمل، دو جنبه دارد:
جنبهی نخست، این است که کار شایسته انجام دهیم؛ زیرا باعث برکت روزی میشود و نقش زیادی در زیاد شدن روزی انسان دارد؛ چنانکه الله عزوجل فرموده است:
﴿وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡقُرَىٰٓ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَفَتَحۡنَا عَلَيۡهِم بَرَكَٰتٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَٰكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذۡنَٰهُم بِمَا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ ٩٦﴾ [الاعراف: ٩٦]
و اگر مردم شهرها و آبادیها ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند، برکتهای آسمان و زمین را بر آنان میگشودیم؛ ولی انکار نمودند و ما، آنان را به سبب کردارشان گرفتیم.
همچنین فرموده است:
﴿وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَكَفَّرۡنَا عَنۡهُمۡ سَئَِّاتِهِمۡ وَلَأَدۡخَلۡنَٰهُمۡ جَنَّٰتِ ٱلنَّعِيمِ ٦٥ وَلَوۡ أَنَّهُمۡ أَقَامُواْ ٱلتَّوۡرَىٰةَ وَٱلۡإِنجِيلَ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِم مِّن رَّبِّهِمۡ لَأَكَلُواْ مِن فَوۡقِهِمۡ وَمِن تَحۡتِ أَرۡجُلِهِمۚ﴾ [المائدة: ٦٥، ٦٦]
و اگر اهل کتاب ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند، حتماً گناهانشان را از آنها میزداییم و آنان را واردِ بهشتهای پُرنعمت میکنیم. و اگر آنان، تورات و انجیل و آنچه را از سوی پروردگارتان بر آنها نازل شده است، برپا میداشتند، از برکتهای آسمان و زمین بهرهمند میشدند.
لذا عمل نیک و شایسته، یکی از زمینههای کسب روزی و برکت آن است.
جنبهی دوم برای کسب روزی یا تولید مواد غذایی، کار و تلاش است؛ بدینسان که زمین را شخم میزنیم، چاه حفر میکنیم و به کاشتن گیاهان زراعی و باغی میپردازیم و چنین کارهایی انجام میدهیم.
بنابراین، درخواست غذا از پروردگار متعال، دو جنبه دارد: یا به زبان است و یا با کار و تلاش. همانگونه که گفتیم، کار و تلاش برای کسب روزی هم دو جنبه دارد: یکی، انجام کارهای نیک و شایسته؛ و دیگری، پرداختن به کارهای تولیدی از قبیل کشاورزی و باغبانی و امثال آن.
الله جل جلاله در این حدیث قدسی فرموده است: «از من، خوراک و غذا بخواهید تا به شما غذا دهم». به عبارت دیگر، اگر از من درخواست روزی و غذا کنید، به شما روزی میدهم؛ اما در این میان باید به الله عزوجل گمان نیک داشته باشیم و بهیقین بدانیم که اگر از او درخواست روزی کنیم، به ما روزی میدهد؛ ولی اگر دعا نماییم و قلبمان غافل باشد، یا کار و تلاش ما بدون توکل بر پروردگار باشد یا به کار و تلاش خود اعتماد کنیم، چه بسا به نتیجهی دلخواه خود نرسیم. لذا باید از الله، روزی بخواهیم و فقط متوجه او باشیم.
در ادامهی این حدیث قدسی آمده است: «ای بندگان من! شما، همه برهنهاید، جز کسی که من به او لباس عطا کنم؛ پس، از من لباس بخواهید تا به شما لباس دهم». آری؛ آدم، لخت و برهنه به دنیا میآید و هیچ لباس و پوششی با او نیست که او را بپوشاند. بر خلاف جانوران که دارای مو هستند یا پوستشان، بهگونهایست که برای آنها، نقش لباس را دارد. و این، از حکمت الله عزوجل میباشد که چنین پوستی به ما داده است تا بدانیم که برای پوشاندن اندام خود، به لباس نیاز داریم؛ همانگونه که اعمال نیک ما نیز لباس یا پوششی برای رفتارهای زشت ماست. چنانکه الله متعال میفرماید:
﴿وَلِبَاسُ ٱلتَّقۡوَىٰ ذَٰلِكَ خَيۡرٞ﴾ [الأعراف: ٢٦]
و لباس تقوا بهتر است.
با نیمنگاهی به خود درمییابیم که برای پوشاندن خود، به لباس نیازمندیم. همانطور که به لباس معنوی- کار نیک و شایسته- نیاز داریم تا برهنه و شرمگین نباشیم؛ از اینرو برخی از تعبیرکنندگان خواب گفتهاند: اگر انسان در خواب ببیند که لخت و برهنه میباشد، تعبیرش این است که باید استغفار و درخواست آمرزش نماید؛ زیرا چنین خوابی، بیانگر بیتقوایی یا کمتقوایی انسان میباشد؛ چراکه از تقوا به لباس، تعبیر شده است.
بههر حال اگر لطف خدا نبود، همهی انسانها برهنه بودند؛ اما الله عزوجل لباسهای گوناگونی در اختیار ما گذاشته که خود را با آن میپوشانیم؛ و گاه چندین دست لباس داریم. بهویژه افراد ثروتمند یا کسانی که در کشورهای ثروتمندی زندگی میکنند که الله عزوجل آنها را با فراوانی مال و نعمت، در معرض آزمایش قرار داده است؛ رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «وَاللَّهِ مَا الْفَقْرَ أَخْشَى عَلَيْكُمْ وَإنَّمَا أَخَشَى عَلَيْكُمْ أَنْ تُفْتَحَ عَلَيْكُمُ الدُّنْيَا فَتَنَافَسُوهَا كَمَا تَنَافَسهَا مَن قبلَکُم فَتُهْلِكَكُمْ كَمَا أَهْلَكَتْهُمْ»؛([۷]) یعنی: «من برای شما از بابت فقر نگران نیستم؛ بلکه از این میترسم که دروازهی دنیا به روی شما گشوده شود و مانند گذشتگان که بر سر دنیا با هم رقابت کردند، شما نیز به رقابت با یکدیگر بپردازید و دنیا همانگونه که مایهی هلاکت آنها شد، شما را نیز به هلاکت برساند». لذا مال و ثروت، آزمونی الهیست که باید در برابرش صابر و خویشتندار باشیم؛ یعنی حق مال- صدقه یا زکاتش- را ادا کنیم و شکر خدا را بهجای آوریم. بههر حال، الله عزوجل به ما لطف کرده و لباس و پوششی در اختیار ما نهاده است و اگر آن را برای ما فراهم نمیساخت، نمیتوانستیم به لباس و پوششی برای پوشاندن خود، دست یابیم. در همین دوران هم کسانی هستند که لباسی برای پوشاندن خود ندارند و ناگزیر میشوند خود را با برگ درختان یا الیاف گیاهی و امثال آن بپوشانند. لذا فراموش نکنیم که الله بر ما منت نهاد و به ما لباس داده است. چنانکه خود میفرماید: «ای بندگان من! شما، همه برهنهاید، جز کسی که من به او لباس عطا کنم؛ پس، از من لباس بخواهید تا به شما لباس دهم». لذا همان موضوعی را که دربارهی درخواست روزی مطرح کردم، دربارهی درخواست لباس و پوشش نیز بازگو میکنم؛ یعنی درخواست لباس و پوشش از الله عزوجل، هم به زبان صورت میگیرد و هم به عمل. بهزبان از الله میخواهیم که ما را بپوشاند یا لباس و پوشش مناسب به ما عطا کند. همچنین از الله متعال درخواست میکنیم که لباس معنوی نیز به ما عنایت بفرماید؛ یعنی توفیقمان دهد که کار نیک و شایسته انجام دهیم. درخواست عملی لباس، دو جنبه دارد:
جنبهی نخست، بهوسیلهی اعمال نیک و شایسته میباشد. و جنبهی دیگر، با استفاده از اسباب و ابزار تولید لباس مانند چرخ خیاطی و مراکز تولیدی.
تناسب جالبی میان عذا، پوشش و هدایت وجود دارد؛ زیرا غذا، در حقیقت، پوشش درونی بدن بهشمار میرود؛ چون تشنگی و گرسنگی، یعنی خالی بودن معده از آب و غذا که در واقع، همان برهنه بودن شکم میباشد. لباس نیز پوشش بدن است و هدایت، پوشش یا لباسی برای قلب و درون انسان در برابر گناهان بهشمار میرود.
الله متعال در ادامهی این حدیث قدسی فرموده است: «ای بندگان من! شما شب و روز مرتکب گناه و معصیت میشوید و من، همهی گناهان را میبخشم؛ پس، از من طلب آمرزش کنید تا شما را بیامرزم». این هم بیانگر کمال لطف و احسان پروردگار نسبت به بندهاش میباشد که به او پیشنهاد میکند تا برای آمرزش گناهانی که شب و روز مرتکب میشود، توبه و استغفار نماید و میفرماید: «من، همهی گناهان را میبخشم»؛ یعنی الله عزوجل همهی گناهان بزرگ و کوچک و حتی شرک و کفر را میبخشد؛ البته بهشرطی که انسان، دست از این گناهان بردارد و توبه و استغفار کند. از اینرو فرمود: «از من، طلب آمرزش کنید تا شما را بیامرزم». بهیاد داشته باشیم که استغفار یا طلب آمرزش، تنها این نیست که انسان، «استغفرالله» بگوید یا بهزبان از الله بخواهد که او را ببخشد. بلکه باید صادقانه به سوی الله عزوجل بازگشت. توبهی راستین، پنج شرط دارد:
شرط اول این است که انسان، خالصانه برای الله عزوجل توبه کند؛ نه بهقصد ریا و خودنمایی یا برای خوشنام کردن خود نزد مردم و یا به منظور نزدیک شدن به آنها؛ بلکه هدفش از توبه، فقط بازگشت به سوی الله متعال باشد. اخلاص، شرط اساسی هر عملیست و توبه، یکی از اعمال نیک و شایسته بهشمار میرود؛ همانگونه که الله
متعال میفرماید:
﴿وَتُوبُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ٣١﴾ [النور : ٣١]
شرط دوم، این است که انسان از گناه گذشتهی خود پشیمان، ناراحت و متأسف باشد و بپذیرد که واقعاً اشتباه کرده است تا پشیمان گردد؛ اما اگر برایش مهم نباشد که خطا کرده یا نه، این، توبه نیست؛ بلکه حتماً باید از صمیم قلب، از کردهی خویش پشیمان باشد و آرزو کند که ای کاش مرتکب چنین گناهی نمیشد.
و شرط سوم: باید دست از گناه بردارد؛ زیرا توبه کردن و ادامه دادن به گناه، هیچ معنایی ندارد؛ الله متعال میفرماید:
﴿وَلَمۡ يُصِرُّواْ عَلَىٰ مَا فَعَلُواْ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ ١٣٥﴾ [آل عمران: ١٣٥]
و آگاهانه به گناه کردن، ادامه نمیدهند.
ولی اگر ادعا کند که توبه کرده و به گناه کردن ادامه دهد، پس دروغ میگوید و گویا الله را مسخره میکند! مثلاً اگر بگوید: از غیبت کردن توبه نمودهام، اما در مجالس غیبت مینشیند، دروغگوست و توبه نکرده است. همچنین اگر بگوید: از ربا توبه کردهام، اما همچنان به معاملههای ربوی ادامه میدهد، این هم در ادعایش مبنی بر توبه، دروغگوست. همینطور اگر ادعا کند که از گوش دادن به موسیقی توبه کرده است، اما همچنان موسیقی گوش میدهد، توبهاش صادقانه نیست و توبه نکرده است. همچنین کسی که ادعا میکند از نافرمانی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم توبه کرده و دیگر، ریش خود را نمیتراشد، اما در عمل، به تراشیدن ریش خود ادامه میدهد، دروغ میگوید و توبهاش پذیرفته نمیشود.
برای توبه و دست کشیدن از گناهانی که به حقوق مردم مربوط میشود، باید حق هر کسی را به صاحبش بازگرداند. لذا اگر مال کسی را خورده، باید مالش را به او پس دهد و چنانکه بستانکارش مرده باشد، باید آن مال را به وارثان او بدهد و اگر وارثان او را نمیشناخت یا به هر دلیلی مثل جابهجا شدن بستانکارش، به او دسترسی نداشت، باید مبلغ بدهی را از طرف بستانکارش صدقه دهد.
اما اگر غیبت کسی را کرده و کسی که غیبتش را نموده است، خود از این ماجرا خبر دارد، باید نزدش برود و از او حلالی بخواهد. چه خوبست کسی که غیبتش را کردهاند یا پشت سرش حرف زدهاند، عذرخواهی برادر مسلمانش را بپذیرد؛ لذا اگر کسی، برای عذرخواهی نزدتان آمد و حلالی میخواست، او را ببخشید. زیرا:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِينَ ١٣﴾ [المائدة: ١٣]
بیگمان الله، نیکوکاران را دوست دارد.
اگر برای عذرخواهی نزد کسی رفتید که غیبتش را کردهاید، اما او، شما را نبخشید و قبول کردن عذرخواهی شما را مشروط به این کرد که چیزی به او بدهید، پس این کار را بکنید تا راضی شود و شما را حلال کند.
اگر به کسی دشنام دادهاید یا کتکش زدهاید، باید برای توبه نزدش بروید و از او عذرخواهی کنید و بگویید: من، در اختیار تو هستم؛ تلافی کن، تا شما را ببخشد؛ لذا اگر حق کسی بر گردن انسان باشد، برای توبه باید از او عذرخواهی کرد و حلالی طلبید؛ فرقی نمیکند که این حق، مالی باشد یا جانی؛ یا در رابطه با آبروی انسان.
شرط چهارم توبه، این است که انسان بهطور جدی تصمیم بگیرد که دیگر، مرتکب آن گناه نشود؛ لذا اگر توبه کند و دست از گناه بردارد، اما در دلش تصمیم داشته باشد که در فرصتی مناسب دوباره آن گناه را انجام دهد، توبهاش پذیرفته نمیشود و فقط توبه را به بازی گرفته است؛ بلکه باید تصمیم جدی بگیرد که دوباره به سراغ آن گناه و معصیت نرود. البته در صورتی که تصمیمش برای ترک گناه و دوری از آن جدی باشد، اما ناخواسته مرتکب همان گناه شود، خللی در توبهی قبلیاش پیش نمیآید؛ ولی باید بهخاطر گناه جدیدی که مرتکب شده است، دوباره توبه کند.
شرط پنجم: توبه باید در زمان قبول شدن توبه باشد. لذا اگر فرصت توبه تمام شود، توبهاش فایدهای ندارد و پذیرفته نمیشود. وقتی جان به گلو برسد و لحظهی مرگ، فرارسد، فرصت توبه پایان مییابد؛ زیرا الله متعال فرموده است:
﴿وَلَيۡسَتِ ٱلتَّوۡبَةُ لِلَّذِينَ يَعۡمَلُونَ ٱلسَّئَِّاتِ حَتَّىٰٓ إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ ٱلۡمَوۡتُ قَالَ إِنِّي تُبۡتُ ٱلۡـَٰٔنَ﴾ [النساء: ١٨]
و پذیرش توبه برای کسانی نیست که مرتکب کارهای بد میشوند و چون مرگِ یکی از ایشان فرا میرسد، میگوید: اینک توبه کردم.
توبه کردن در لحظهی مرگ، هیچ فایدهای ندارد. فرعون هنگامی که در دریا غرق شد، ایمان آورد و گفت: به پروردگاری که بنیاسرائیل ایمان آوردهاند، ایمان آوردم و اینک مسلمان شدم. اما به او گفته شد:
﴿ءَآلۡـَٰٔنَ وَقَدۡ عَصَيۡتَ قَبۡلُ وَكُنتَ مِنَ ٱلۡمُفۡسِدِينَ ٩١﴾ [يونس : ٩١]
آیا اینک ایمان میآوری، حال آنکه پیشتر نافرمانی میکردی و از تبهکاران بودی؟
لذا انسان باید بیدرنگ توبه کند؛ زیرا نمیداند که مرگش چه زمانی فرا میرسد. چه بسیار انسانهایی که ناگهان مردهاند! بنابراین باید پیش از آنکه فرصت از دست برود، توبه کند.
همچنین زمانی که خورشید از مغرب، طلوع کند، فرصت توبه پایان مییابد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خبر داده است که خورشید، هر روز پس از غروبش، زیر عرش پروردگار رحمان سجده میکند و آنگاه اجازه میخواهد که به حرکت خویش ادامه دهد و طلوع نماید تا اینکه سرانجام به او امر میشود: از همانجایی که غروب کرده، بازگردد. بدین ترتیب خورشید به فرمان الله بازمیگردد و از سمت مغرب طلوع میکند. در آن هنگام همهی مردم، جمع میشوند و وحشتزده و نگران به سوی الله، توبه میکنند؛ اما این توبه، هیچ نفعی برایشان ندارد. الله متعال فرموده است:
﴿هَلۡ يَنظُرُونَ إِلَّآ أَن تَأۡتِيَهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ أَوۡ يَأۡتِيَ رَبُّكَ أَوۡ يَأۡتِيَ بَعۡضُ ءَايَٰتِ رَبِّكَۗ يَوۡمَ يَأۡتِي بَعۡضُ ءَايَٰتِ رَبِّكَ لَا يَنفَعُ نَفۡسًا إِيمَٰنُهَا لَمۡ تَكُنۡ ءَامَنَتۡ مِن قَبۡلُ أَوۡ كَسَبَتۡ فِيٓ إِيمَٰنِهَا خَيۡرٗاۗ قُلِ ٱنتَظِرُوٓاْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ ١٥٨﴾ [الأنعام: ١٥٨]
آیا انتظاری جز این دارند که فرشتگانِ (مرگ) به سراغشان بیایند یا حکم پروردگارت سر رسد یا برخی از نشانههای پروردگارت تحقق یابد؟ روزی که برخی از نشانههای پروردگارت فرا رسد، دیگر، ایمان کسی که پیشتر ایمان نیاورده یا با وجود ایمان کار نیکی نکرده است، سودی به حالش نخواهد داشت.
﴿هَلۡ يَنظُرُونَ إِلَّآ أَن تَأۡتِيَهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ﴾، به لحظهی مرگ اشاره دارد؛ یعنی: «زمانی که فرشتگان مرگ، به سراغشان بیایند…». ﴿أَوۡ يَأۡتِيَ رَبُّكَ﴾، به برپاشدن قیامت اشاره دارد که پروردگار برای محاسبهی بندگانش میآید؛ ﴿أَوۡ يَأۡتِيَ بَعۡضُ ءَايَٰتِ رَبِّكَ﴾؛ یعنی: «زمانی که برخی از نشانههای پروردگارت تحقق یابد» که منظور، طلوع خورشید از مغرب است. در آن هنگام، «ایمان کسی که پیشتر، ایمان نداشته یا با وجود ایمان، کار نیکی نکرده است، سودی به حالش نمیبخشد».
اینها، شرایط قبول شدن توبه بود که برشمردیم. لذا ای برادرم! تا فرصت باقیست، بیدرنگ توبه کن و به سوی الله بازگرد و بدان که اگر صادقانه توبه کنی، الله متعال توبهات را میپذیرد و چه بسا تو را در وضعیت و جایگاهی بهتر از جایگاه گذشتهات قرار میدهد. به پدرت آدم علیه السلام بنگر که با وسوسهی شیطان، از میوهی ممنوعه خورد و از الله نافرمانی کرد؛ اما نتیجهی توبهاش چه شد؟ الله متعال، میفرماید:
﴿وَعَصَىٰٓ ءَادَمُ رَبَّهُۥ فَغَوَىٰ ١٢١ ثُمَّ ٱجۡتَبَٰهُ رَبُّهُۥ فَتَابَ عَلَيۡهِ وَهَدَىٰ ١٢٢﴾
[طه: ١٢١، ١٢٢]
و آدم، از پروردگارش نافرمانی کرد و راه را گم نمود. آنگاه پروردگارش او را برگزید و توبهاش را پذیرفت و هدایتش کرد.
وقتی آدم علیه السلام توبه کرد، به این مقام والا دست یافت و الله متعال، او را برگزید و بدینسان به جایگاهی رسید که فراتر از جایگاه پیشین او بود؛ زیرا معصيت و نافرمانی، او را نزد الله، خجالتزده و شرمنده کرد و او را به توبه و بازگشت به سوی الله واداشت و از اینرو وضعیت بهتری پیدا کرد.
«خداوند، از توبهي بندهاش بيشتر از فردی شادمان ميشود كه در بیابانی بر شتر خود سوار است؛ شترش که آب و غذای او را بر پشت دارد، از او میرمد و فرار میکند و او، از یافتنش ناامید میشود؛ زیر سایهی درختی میرود و ناامید از یافتن شترش، دراز میکشد. در آن حال که بهکلی ناامید شده، ناگهان شترش را میبیند که کنارش ایستاده است. افسار شتر را میگیرد و از شدت خوشحالی، بهاشتباه میگوید: خدایا! تو، بندهی منی و من، پروردگار تو هستم».([۸]) در صورتی که میخواست بگوید: یا الله! تو، پروردگار منی و من، بندهی تو هستم؛ اما از شدت خوشحالی اشتباه کرد؛ زیرا انسان، در شدت خوشحالی نمیداند که چه میگوید. همانطور که در شدت خشم و عصبانیت نیز چنین حالتی دارد. بههر حال، الله متعال از توبهی بندهاش، از کسی که در چنین وضعیتی قرار میگیرد و سپس شترش را پیدا میکند، بیشتر خشنود میشود.
در ادامهی این حدیث الهی آمده است: «ای بندگان من! شما هرگز نمیتوانید نفع و زیانی به من برسانید»؛ یعنی الله متعال، از بندگانش بینیاز است و اطاعت و فرمانبرداری آنها از الله یا معصیت و نافرمانی آنان، هیچ نفع و ضرری برای الله ندارد. الله عزوجل در کتابش فرموده است:
﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ ٥٦ مَآ أُرِيدُ مِنۡهُم مِّن رِّزۡقٖ وَمَآ أُرِيدُ أَن يُطۡعِمُونِ ٥٧ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلرَّزَّاقُ ذُو ٱلۡقُوَّةِ ٱلۡمَتِينُ ٥٨﴾ [الذاريات: ٥٦، ٥٨]
و انسانها و جنها را تنها برای این آفریدم که مرا عبادت و پرستش نمایند. از آنان هیچ روزی و رزقی نمیخواهم و خواهان این نیستم که به من خوراک بدهند. بیگمان الله، خود روزیدهنده و دارای توان و نیروست.
بنابراین، الله عزوجل از هیچکس، هیچ نفع و ضرری نمیبرد؛ زیرا از همه بینیاز است و آفریدههایش را هدفمند و به حکمتی آفریده که خود اراده کرده است؛ آنها را برای عبادت و پرستش خویش خلق کرده و به فرمانبرداران نوید پاداش و به نافرمانها، دربارهی عذابش هشدار داده است؛ زیرا بهشت و دوزخی وجود دارد که الله متعال، آنها را آفریده است و بهشت و دوزخ را پُر خواهد کرد؛ چنانکه میفرماید:
﴿وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُمۡۗ وَتَمَّتۡ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ ٱلۡجِنَّةِ وَٱلنَّاسِ أَجۡمَعِينَ ١١٩﴾ [هود: ١١٩]
… و برای همین، آنها را آفریده است. و سخن و فرمانِ حتمی پروردگارت بر این رفته است که دوزخ را از همهی سرکشان جن و انس پُر خواهم کرد.
بنابراین، اطاعتِ بندگان فرمانبردارِ الله، هیچ نفعی به او نمیرساند؛ همانطور که نافرمانی ِ معصیتکاران هیچ زیانی برای الله ندارد؛ از اینرو در ادامهی این حدیث الهی آمده است: «اگر همهی شما انسانها و جنها از ابتدا تا انتها، دارای پرهیزکارترین قلب باشید و به روش پرهیزکارترین شخص رفتار کنید، این امر، ذرهای بر مُلک من نمیافزاید»؛ زیرا مُلک، مُلک خداست؛ نه مُلک بندگان فرمانبردار یا نافرمان. الله جل جلاله همچنین فرموده است: «ای بندگان من! اگر همهی شما جنها و انسانها از ابتدا تا انتها، به روش گنهکارترین شخصِ خود که دارای بدترین قلب است، عمل نمایید، این امر، ذرهای از ملک من نمیکاهد». الله متعال در کتابش میفرماید:
﴿إِن تَكۡفُرُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِيٌّ عَنكُمۡۖ وَلَا يَرۡضَىٰ لِعِبَادِهِ ٱلۡكُفۡرَۖ وَإِن تَشۡكُرُواْ يَرۡضَهُ لَكُمۡۗ﴾ [الزمر: ٧]
اگر کفر بورزید، بیگمان الله از شما بینیاز است و کفر و ناسپاسی را برای بندگانش نمیپسندد و اگر سپاسگزاری کنید، آن را برایتان میپسندد.
مُلک، مُلک خداست و مُلک خدا، با نافرمانیِ نافرمانها کاسته نمیشود یا با اطاعت و فرمانبرداری بندگان فرمانبردارش، افزایش نمییابد.
این سه عبارت، بیانگر بینیازی الله عزوجل میباشد و کمال قدرت و تسلطش را میرساند و نشان میدهد که الله، از هیچکس فایده نمیبرد و از هیچکس زیان نمیبیند؛ زیرا از همه، بینیاز است.
الله متعال، در این حدیث قدسی فرموده است: «ای بندگان من! اگر همهی انسانها و جنها، از ابتدا تا انتها، در یک زمین پهناور بایستند و همه، خواستههای خود را یکجا از من درخواست نمایند و خواستهی همه را برآورده سازم، این عمل، چیزی از آنچه که نزد من است، نمیکاهد؛ همانطور که وقتی یک سوزن را در آب دریا فرو میبرند و بیرون میکشند، هیچ از آب دریا کم نمیشود». این جمله نشاندهندهی گستردگی مُلک الله عزوجل و کمال بینیازی اوست؛ زیرا اگر همهی انسانها و جنها از ابتدا تا انتها، گردِ هم آیند، تعدادشان چه همه زیاد میشود! و هر کدام خواستهای داشته باشد و همه بهطور همزمان خواستههای خود را از الله درخواست نمایند، و الله متعال، خواستهی همهی آنها را برآورده سازد، این امر، حتی بهاندازهی سرِ سوزنی هم از مُلک الله نمیکاهد؛ زیرا الله متعال بخشنده، بزرگوار، بی نیاز و دارای فضل و بخشش بیکران است. سوزنی را در آب دریا فرو ببرید و آنگاه آن را بیرون بکشید؛ آیا چیزی از آب دریا کم میشود؟ خیر؛ همینطور از مُلک الله عزوجل نیز چیزی کاسته نمیشود؛ زیرا الله عزوجل بخشنده، بزرگوار و بینیاز است.
«ای بندگان من! این، اعمال شماست که آن را برای شما محاسبه میکنم و نتایج آن را بهطور کامل به شما میدهم»؛ یعنی همه چیز به اعمال شما بستگی دارد که الله متعال، روز قیامت آن را برای شما محاسبه میکند و نتیجهاش را بهطور کامل به شما میدهد. الله متعال در کتابش فرموده است:
﴿فَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَيۡرٗا يَرَهُۥ ٧ وَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ شَرّٗا يَرَهُۥ ٨﴾
[الزلزلة: ٧، ٨]
پس هرکس هموزن ذرهای نیکی کند، آن را میبیند. و هر کس هموزن ذرهای بدی نماید، آنرا میبیند.
در ادامهی این حدیث قدسی آمده است: «لذا هرکس نتیجهی خوبی دید، الله را ستایش نماید و هرکس نتیجهی دیگری یافت، کسی جز خود را سرزنش نکند»؛ زیرا خودش اشتباه کرده و خود را از خیر و نیکی محروم نموده است. آنکه نتیجهی خوبی دید، الله را حمد و ستایش کند؛ زیرا اول و آخِر، لطف و منّت الله متعال بوده که ابتدا به او توفیق عمل داده و در انتها با پاداش نیک و فراوان بر او منت نهاده است:
﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ عَشۡرُ أَمۡثَالِهَاۖ وَمَن جَآءَ بِٱلسَّيِّئَةِ فَلَا يُجۡزَىٰٓ إِلَّا مِثۡلَهَا وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ ١٦٠﴾ [الأنعام: ١٦٠]
هر کس کار نیکی انجام دهد، ده برابرش پاداش مییابد و هر کس کار بدی انجام دهد، تنها به اندازهی کارِ بدش مجازات خواهد شد. و هیچ ستمی به آنها نمیشود.
این حدیث، حدیث مهم و بزرگیست که علما رحمهمالله، به شرح و توضیح آن پرداختهاند و نکات و مطالب مهمی از آن برداشت کردهاند؛ چنانکه علامه ابوالعباس حرانی رحمه الله، کتاب مستقلی در شرح این حدیث نگاشته است؛ از اینرو باید با تدبر و تفکر، به واخوانی این حدیث بپردازیم؛ بهویژه جملهی پایانی آن که همه چیز به اعمال انسان بستگی دارد؛ اگر اعمالش نیکو باشد، فرجام نیکی خواهد داشت و اگر اعمالش بد باشد، سرانجام بدی در انتظار اوست. اهمیت این موضوع و ارتباط آن با جهاد نفس، مؤلف رحمه الله را بر آن داشته که این حدیث را باب مجاهدت، ذکر کند؛ لذا باید با نفس خویش جهاد نماییم و به کارهای نیک انجام دهیم تا به پاداش بهتر و بزرگتری نزد الله، دست یابیم.
([۲]) صحیح بخاری، ش: (۶۵، ۱۰۲، ۱۶۲۳، ۱۶۲۵ و…)؛ صحیح مسلم، ش: ۳۱۸۰.
([۳]) روایت: ابوداود (۳۳۴)، و احمد در مسندش (۴ رحمه الله۲۰۳)، و حاکم در المستدرک (۱ رحمه الله۲۸۵) و دارقطنی در سننش (۱ رحمه الله۱۷۸)، و بیهقی در الکبری (۱ رحمه الله۲۲۵)، و ابنشاهین در ناسخ الحدیث ومنسوخه (۱۳۷)، و ابنالجوزی در التحقیق (۱ رحمه الله۲۳۹). نگا: التلخیص (۱ رحمه الله۱۵۰) و تعلیق التعلیق (۲ رحمه الله۱۸۹) از حافظ رحمه الله.
([۴]) صحیح مسلم، ش: ۱۰۱ بهنقل از ابوهریره رضي الله عنه.
([۵]) صحیح مسلم، ش: ۳۰۳۲۰، بهنقل از سعید بن زید رضي الله عنه.
([۶]) صحیح بخاری، ش: (۲۴۸۳، ۶۴۵۲، ۶۶۳۴)؛ و مسلم، ش: ۳۲۳۱ بهنقل از امسلمه رضي الله عنها.