۱۰۲- السادس: عن أبي هريرة رضي الله عنه قال: قال رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم: «المُؤمِنُ الْقَوِيُّ خيرٌ وَأَحبُّ إِلى اللَّهِ مِنَ المُؤْمِنِ الضَّعِيفِ وفي كُلٍّ خيْرٌ. احْرِصْ عَلَى مَا ينْفَعُكَ، واسْتَعِنْ بِاللَّهِ وَلاَ تَعْجَزْ. وإنْ أصابَك شيءٌ فلاَ تقلْ: لَوْ أَنِّي فَعلْتُ كانَ كَذَا وَكذَا، وَلَكِنْ قُلْ: قدَّرَ اللَّهُ، ومَا شَاءَ فَعَلَ، فَإِنَّ لَوْ تَفْتَحُ عَمَلَ الشَّيْطَان». [روایت مسلم]([۱])
ترجمه: ابوهریره رضي الله عنه میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «مؤمن توانمند و قوی، نزد الله از مؤمن ضعیف، بهتر و محبوبتر است و در هر دو، خیر و نیکیست؛ مشتاق چیزی باش که به نفع توست و از الله، کمک بخواه و عاجز و درمانده نشو. و اگر اتفاقی برای تو افتاد، نگو: اگر چنین میکردم، چنین و چنان میشد؛ بلکه بگو: الله، این را مقدَّر کرده و هرچه بخواهد، انجام میدهد؛ زیرا گفتنِ “اگر” دروازهی وسوسهی شیطان را باز میکند».
شرح
مؤلف رحمه الله، حدیثی از ابوهریره رضي الله عنه نقل کرده که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم مؤمن توانمند و قوی را برتر از مؤمن ضعیف برشمرده است.
منظور از مؤمن قوی، مؤمنیست که ایمانش قویتر میباشد؛ نه مؤمنی که جسمی قوی دارد؛ زیرا اگر قدرت بدنی در جهت معصیت و نافرمانی از الله متعال، بهکار گرفته شود، برای انسان ضرر دارد. قدرت بدنی، به ذات خود، نه خوب است و نه بد؛ توان و نیروی بدنی، اگر در جهتی بهکار گرفته شود که برای دنیا و آخرت انسان سودمند است، خوب و پسندیده میباشد و اگر آن را برای نافرمانی از الله عزوجل بهکار گیرد، چیز ناپسندیست.
به هر حال، منظور از مؤمن قوی که در حدیث بدان اشاره شده، مؤمنیست که ایمانش قوی میباشد؛ زیرا واژهی «قوی»، وصف واژهی «مؤمن» است؛ همانطور که میگوییم: مرد قوی، یعنی قوی در مردانگیاش؛ لذا مؤمن قوی، یعنی قوی در ایمانش. ایمان قوی، صاحبش را بر آن میدارد که به فرایض الهی عمل کند و تا آنجا که در توان اوست، به انجام نوافل بپردازد؛ اما ایمان ضعیف، نمیتواند صاحبش را بر آن دارد که به اوامر الهی عمل نماید و از کارهای حرام، بپرهیزد؛ لذا کوتاهیهای زیادی از آدمِ سست ایمان، سر میزند.
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم مؤمن قوی را از مؤمن ضعیف، بهتر برشمرد و فرمود که مؤمن قوی نزد الله، از مؤمن ضعیف، محبوبتر است و آنگاه تصریح فرمود: «و در هر دو، خیر و نیکیست». بدینسان این ابهام را برطرف نمود که مبادا کسی گمان ببرد که هیچ خیری در مؤمن ضعیف وجود ندارد؛ بلکه در مؤمن ضعیف نیز خیر و نیکیست و بهمراتب از کافر، بهتر است.
علمای بلاغت، به چنین ساختاری در کلام، «احتراز» میگویند؛ یعنی انسان سخنی بگوید که شنونده، معنایی غیر از معنای گوینده برداشت نماید و گوینده برای رفع این برداشت نادرست، عبارتی بگوید که معنای مورد نظرش، واضح و روشن شود؛ نمونهاش را در قرآن کریم نیز میتوانیم مشاهده کنیم؛ الله جل جلاله میفرماید:
﴿لَا يَسۡتَوِي مِنكُم مَّنۡ أَنفَقَ مِن قَبۡلِ ٱلۡفَتۡحِ وَقَٰتَلَۚ أُوْلَٰٓئِكَ أَعۡظَمُ دَرَجَةٗ مِّنَ ٱلَّذِينَ أَنفَقُواْ مِنۢ بَعۡدُ وَقَٰتَلُواْۚ وَكُلّٗا وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡحُسۡنَى﴾ [الحديد: ١٠]
آن دسته از شما که پیش از فتح (مکه) انفاق کردند و (در راه الله) جنگیدند، همسان دیگران نیستند؛ بلکه جایگاه و (پاداش اینها که پیش از فتح مکه، جهاد و انفاق کردند) از کسانی که پس از فتح، انفاق نمودند و جنگیدند، بزرگتر است. و الله به هر یک (از این دو گروه) بهشت را وعده داده است.
ابتدا این گمان پیش میآید که جهادگران و انفاقکنندگانِ پس از فتح مکه، هیچ بهرهای از این نوید الهی ندارند؛ اما الله متعال، این برداشت نادرست را رد میکند و میفرماید: ﴿وَكُلّٗا وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡحُسۡنَى﴾یعنی: «و الله، به هر یک از این دو گروه، بهشت را وعده داده است».
نمونهی دیگری از قرآن کریم، ذکر میکنم؛ الله جل جلاله میفرماید:
﴿وَدَاوُۥدَ وَسُلَيۡمَٰنَ إِذۡ يَحۡكُمَانِ فِي ٱلۡحَرۡثِ إِذۡ نَفَشَتۡ فِيهِ غَنَمُ ٱلۡقَوۡمِ وَكُنَّا لِحُكۡمِهِمۡ شَٰهِدِينَ ٧٨ فَفَهَّمۡنَٰهَا سُلَيۡمَٰنَۚ وَكُلًّا ءَاتَيۡنَا حُكۡمٗا وَعِلۡمٗا﴾ [الأنبياء: ٧٨، ٧٩]
و داوود و سلیمان را یاد کن؛ آنگاه که دربارهی کشتزاری که گوسفندان قوم، شبانه در آن چریده بودند، داوری میکردند و ما شاهد قضاوتشان بودیم؛ پس فهم داوری دربارهی این موضوع را به سلیمان دادیم. و به هر یک حکمت و دانش بخشیدیم.
ابتدا چنین برداشت میشود که داوود علیه السلام از فهم داوری برخوردار نبوده است؛ اما الله متعال، این برداشت را رد میکند و میفرماید: ﴿وَكُلًّا ءَاتَيۡنَا حُكۡمٗا وَعِلۡمٗا﴾ یعنی: «و به هر دو (داوود و سلیمان) حکمت و دانش بخشیدیم».
و اما نمونه ی دیگری از قرآن کریم؛ الله عزوجل میفرماید:
﴿لَّا يَسۡتَوِي ٱلۡقَٰعِدُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ غَيۡرُ أُوْلِي ٱلضَّرَرِ وَٱلۡمُجَٰهِدُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡۚ فَضَّلَ ٱللَّهُ ٱلۡمُجَٰهِدِينَ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ عَلَى ٱلۡقَٰعِدِينَ دَرَجَةٗۚ وَكُلّٗا وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ﴾ [النساء : ٩٥]
مؤمنانی که در خانه نشسته و آسیبی ندیدهاند با آنان که با مالها و جانهایشان در راه الله جهاد میکنند، برابر نیستند. الله، کسانی را که با مالها و جانهایشان جهاد میکنند، بر آنان که بر جای نشستهاند، برتری فراوانی بخشیده است. الله به هر دو گروه وعدهی نیک داده است.
در این حدیث نیز پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «و در هر دو، خیر و نیکیست»؛ یعنی هم در مؤمن قوی، خیر و نیکیست و هم در مؤمن ضعیف؛ اما مؤمن قوی، نزد الله، بهتر و محبوبتر میباشد. آنگاه رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «مشتاق چیزی باش که به نفع توست»؛ یعنی برای دستیابی به چیزی که به نفع توست، بکوش. این، رهنمود بسیار ارزشمندی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای امتش میباشد. «ضرر»، متضاد «نفع» است؛ البته برخی از کارها، نه ضرر دارند و نه فایده؛ زیرا کارها بر سه دستهاند:
- کارهای مفید (سودمند).
- کارهای مُضِر (زیانبار).
- و کارهایی که نه ضرر دارند و نه فایده.
آدم عاقل و خردمند، رهنمود رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم را میپذیرد و برای دستیابی به چیزهایی که به نفع اوست، میکوشد. اما امروزه، بسیارند کسانی که اوقات خود را در کارهای بیفایده و حتی در کارهایی ضایع میکنند که برای خودشان و دینشان، ضرر دارد. شایسته است به چنین کسانی بگوییم: شما به رهنمود رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم عمل نمی کنید و این، یا به سبب بیاطلاعی و غفلت است یا به دلیل سهلانگاری؛ اما مؤمن عاقل و خردمند، این پند ارزشمند را میپذیرد و به کارهایی میپردازد که برای دین و دنیایش مفید است. لذا چه خوبست که انسان، از این حدیث بزرگ و باارزش به عنوان چراغی روشن در مسیر تمام فعالیتهای دینی و دنیوی خویش استفاده کند؛ زیرا رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «مشتاق چیزی باش که به نفع توست». و این، سخن جامعیست که شامل هر کار سودمندی در رابطه با دین و دنیا میگردد؛ اما هنگامی که منافع دینی و دنیوی در تعارض قرار بگیرند، باید منافع دینی را ترجیح داد؛ چراکه صلاح دنیا، به صلاح دین بستگی دارد و دنیای بهظاهر آباد، اما بدون دین، دنیایی فاسد و تباه است.
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «مشتاق چیزی باش که به نفع توست» و این، شامل منافع دین و دنیا میشود؛ اما همانطور که گفتیم، اگر منافع دین و دنیا، در برابر هم قرار بگیرند، باید منافع دین را بر منافع دنیا ترجیح داد؛ زیرا در این فرمودهی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بدین نکته اشاره شده است که اگر دو منفعت، در تعارض باشند و یکی از آنها، برتر از دیگری باشد، بدیهیست که منفعت برتر را برمیگزینیم. به عنوان مثال: اگر بحث ارتباط با برادر و ارتباط با عمو درمیان باشد و باید یکی از این دو گزینه را ترجیح داد و امکان ارتباط با هر وجود نداشته باشد، ارتباط با برادر را برمیگزینیم که به انسان، نزدیکتر است و ارتباط با او فایدهی بیشتری دارد. همینطور در رابطه با انتخاب مسجدی که میخواهیم در آن، نماز بخوانیم، مسجدی را برمیگزینیم که جمعیت نمازگزارش، بیشتر باشد؛ زیرا فضیلت بیشتری دارد.
عکس این حالت نیز وجود دارد؛ یعنی اگر انسان، در حالت اضطرار قرار گیرد و ناگزیر به ارتکاب عمل ممنوعی شود، از میان گزینههای احتمالی، گزینهای را انتخاب میکند که گناهش کمتر است؛ لذا در اوامر، آنچه که برتر است، ترجیح دارد و در نواهی، آنچه که سبکتر یا خفیفتر میباشد.
سپس رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «و از الله، کمک بخواه». چه عبارت باشکوهی! ابتدا فرمود: «مشتاق چیزی باش که به نفع توست» و آنگاه افزود: «و از الله، کمک بخواه»؛ زیرا آدم عاقل، همهی جوانب را بررسی میکند و گزینهای را برمیگزیند که سودمندتر است؛ البته گاه ممکن است بهاندازهای به خود اعتماد کند یا اعتماد به نفسش بهاندازهای باشد که کمک خواستن از الله را فراموش نماید. و چنین وضعیتی برای بسیاری از مردم پیش میآید؛ بهگونهای که به خود، فریفته میشوند و الله عزوجل را از یاد میبرند و از او کمک نمیخواهند؛ از اینرو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این رهنمود ارزشمند را فراروی همه قرار داد و فرمود: «مشتاق چیزی باش که به نفع توست و از الله کمک بخواه»؛ یعنی کمک خواستن از الله را در هیچ کاری، حتی کارهای کوچک، فراموش نکن؛ چنانکه رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «لِيَسألْ أحدُكم ربَّه حاجَتَه كلَّها حتَّى يسأله شِسْعَ نعلِه إذا انقطع»؛ یعنی: «همهی شما باید رفع نیازهای خود را از پروردگار خویش درخواست کنید؛ حتی هنگامی که بندِ کفشتان پاره میشود». لذا هیچگاه حتی در کارهای کوچک نیز نباید الله را از یاد ببریم. وقتی میخواهی وضو بگیری یا نماز بخوانی یا کمی جابهجا شوی یا چیزی را سرِ جایش بگذاری، بهیاد داشته باش که به کمک الله عزوجل نیاز داری و اگر کمک و یاری الله متعال نباشد، هیچ کاری نمیتوانی انجام دهی.
سپس فرمود: «و عاجز و درمانده نشو»؛ یعنی به کار و تلاش خود ادامه بده و درنگ نکن و ضعف و سستی به خود راه نده و نگو: کار، زیاد است و مسیر، سخت و طولانی. تصمیم درستی که گرفتهای، به نفع توست؛ پس، از الله کمک بخواه و کاری را که شروع کردهای، به یاری او بهانجام برسان و ضعف و سستی به خود راه نده.
این حدیث، حاوی مطالب بزرگ و فراوانیست که پرداختن به آن، نیازمند این است که انسان چندین جلد کتاب دربارهاش بهنگارش درآورد.
گاه یک دانشجو یا پژوهشگر، کتابی برمیدارد و میبیند که کتاب مفیدیست؛ لذا به مطالعهی آن میپردازد؛ پس از گذشت یک ماه، خسته میشود و کتاب دیگری برمیدارد. او، گرچه به کمک الله و با اشتیاق، مطالعهی این کتاب را آغاز کرده بود، اما عاجز و درمانده میشود! چگونه؟ بدینسان که مطالعه و بررسی کتاب را ادامه نمیدهد؛ زیرا رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «و عاجز و درمانده نشو»؛ یعنی کار نیکی را که شروع کردی، ترک نکن و آن را به انجام برسان. لذا میبینیم که این دانشجو یا پژوهشگر، مدتی وقت میگذارد و بی آنکه به چیزی دست یابد یا نتیجهای بیابد، وقتش را ضایع میکند؛ زیرا گاه این کتاب را میخواند و گاه، کتابی دیگر و به صورتی مستمر و هدفمند، به مطالعه و پژوهش خویش ادامه نمیدهد. گاه مشاهده میشود که برخی از دانشجویان به تحقیق و بررسی یک مسألهی جزئی در کتابی میپردازند و آن کتاب را در جستجوی مسألهی مورد نظر خویش ورق میزنند؛ در این میان، مسألهی دیگری میبینند و بدان مشغول میشوند؛ باز کتاب را ورق میزنند و مسألهی دیگری میبینند و همینطور با مسایل گوناگون روبهرو میشوند و مسألهی اصلی را فراموش میکنند و با این تحقیق جسته و گریخته و بیثمر، وقتشان را بیهوده ضایع میکنند. مثلاً میخواهند مسألهای را در «فتاوای» علامه ابوالعباس حرانی رحمه الله پیدا کنند، اما به مسایل و موضوعهای دیگری مشغول میشوند و موضوع اصلی را از یاد میبرند! این، درست نیست؛ بلکه باید همان موضوعی را دنبال کنند که کتاب را بهخاطر آن، باز کردهاند.
یا بهطور مثال دانشجویی، کتاب «الإصابة» از ابنحجر رحمه الله را که در شرح حال اصحاب رضي الله عنهم میباشد، برمیدارد تا شرح حالِ فلانصحابی را مطالعه کند؛ اما وقتی کتاب را باز میکند، شرح حالِ صحابی دیگری را میبیند و به مطالعهی آن مشغول میشود و فراموش میکند که کتاب را برای مطالعهی چه موضوعی یا مطالعهی شرح حال کدامیک از صحابه رضي الله عنهم باز کرده است! و این رویه را ادامه میدهد و بدون اینکه شرح حال صحابی مورد نظرش را مطالعه نماید، وقت زیادی از خود ضایع میکند و سرانجام، کتاب را میبندد! این، یعنی ضایع کردن وقت.
یکی از رهنمودهای رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم این است که انسان ابتدا به کارهای مهمتر یا کارهایی بپردازد که تصمیمِ اجرای آن را گرفته یا برایش برنامهریزی کرده است. باری عتبان بن مالک رضي الله عنه رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم را به خانهاش دعوت کرد و به ایشان عرض نمود: دوست دارم به خانهام بیایید و در خانهام نماز بخوانید تا محل نماز شما را برای خود، نمازخانه قرار دهم. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم با تعدادی از یارانش به خانهی عتبان رضي الله عنه رفت. وقتی به خانهاش رسیدند، اجازهی ورود خواستند و چون وارد خانه شدند، دیدند که عتبان رضي الله عنه غذایی تدارک دیده است؛ اما پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با غذا شروع نکرد؛ بلکه مطابق برنامهریزی قبلی، از عتبان پرسید: مکانی که دوست داری در آن نماز بخوانیم، کجاست؟ عتبان رضي الله عنه محل نماز را نشان داد؛ رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم ابتدا آنجا نماز خواند و سپس برای صرف غدا نشست.([۲])
لذا این، رهنمود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است که ابتدا به کارهای مهمتر یا کارهایی بپردازید که شروع کردهاید تا وقتتان بیهوده از دست نرود.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «و عاجز و درمانده نشو»؛ یعنی تنبلی و سستی به خود راه نده و وقتی کاری را شروع کردی، در انجام آن، درنگ نکن؛ بلکه آن را تا پایانش ادامه بده؛ زیرا اگر آن کار را ترک کنی و به کار دیگری بپردازی، و این رویه را ادامه دهی و هر از چند گاهی کاری را که شروع کردهای، ترک نمایی و مشغول کار دیگری شوی، هیچ کاری را به سرانجام نمیرسانی.
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در ادامه فرمود: «و اگر اتفاقی برای تو پیش آمد، نگو: اگر چنین میکردم، چنین و چنان میشد»؛ پس اگر به کار سودمندی پرداختی و از الله کمک خواستی و به آن کار ادامه دادی، اما نتیجهاش چیزی نشد که تو میخواستی، نگو: اگر چنین میکردم، چنین و چنان میشد؛ زیرا این امر، فراتر از خواسته و ارادهی توست. تو کاری را که باید انجام میدادی، انجام دادی؛ اما خواستِ الله عزوجل چیز دیگری بوده است و او بر کار خویش، چیره و تواناست:
﴿وَٱللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰٓ أَمۡرِهِۦ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ ٢١ ﴾ [يوسف: ٢١]
و الله بر کارش چیره و تواناست؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند.
مثالی میزنم: شخصی بهقصد عمره، سوار ماشینش میشود و به سوی مکه حرکت میکند؛ اما در بین راه ماشینش خراب میشود و ناگزیر برمیگردد و میگوید: اگر ماشین دیگری میگرفتم، بهتر بود؛ ای کاش ماشین دیگری میگرفتم تا خراب نمیشد. میگوییم: چنین سخنی نگو؛ چون تو تلاش خود را کردهای و اگر خواستِ الله عزوجل بود، به تو توفیق عمره میداد؛ اما خواستِ الله نبوده است.
وقتی انسان همهی تلاش خود را بهکار گیرد و نتیجه، بر خلاف توقع یا انتظار او باشد، باید کارش را به الله متعال واگذار کند؛ زیرا بنده همان کاری را میکند که الله، برایش مقدّر ساخته است؛ از اینرو رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «اگر اتفاقی برای تو پیش آمد»، یعنی اگر بعد از اینکه تلاش خود را کردی و از الله کمک خواستی و به نتیجهی دلخواهت نرسیدی، «نگو: اگر چنین میکردم، چنین و چنان میشد». الله عزوجل از طرف ما بهترین پاداش را به پیامبرمان عطا کند که حکمت این امر را بیان نموده و فرموده است: «زیرا گفتنِ “اگر” دروازهی وسوسهی شیطان را باز میکند». آری؛ گفتن «اگر» دروازهی وسوسهی شیطان و غم و افسوس را به روی انسان، میگشاید. اتفاقی که افتاده، پایان یافته و گفتن «اگر» وضعیت را تغییر نمیدهد. هر پیشآمدی، پنجاه هزار سال قبل از آفرینش آسمانها و زمین در «لوح محفوظ» ثبت شده است و هر کار بکنی، وضعیت به همان شکلی خواهد بود که مقدّر و ثبت گردیده است. بنابراین، رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «بلکه بگو: الله، این را مقدَّر کرده و هرچه بخواهد، انجام میدهد». الله عزوجل میفرماید:
﴿إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٞ لِّمَا يُرِيدُ ١٠٧﴾ [هود: ١٠٧]
همانا پروردگارت هر چه بخواهد، انجام میدهد.
هیچکس نمیتواند مانع چیزی شود که الله متعال اراده کرده است و الله هرچه بخواهد، انجام میدهد؛ البته باید بدین نکته توجه داشته باشیم که هر کاری که الله متعال انجام میدهد، حکمتی دارد که گاه برای ما نمایان میشود و گاه بر ما پنهان میماند. دلیلش این است که الله عزوجل میفرماید:
﴿وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمٗا ٣٠﴾ [الانسان: ٣٠]
و شما (راهی به سوی او) نمیخواهید مگر آنکه الله بخواهد. بهیقین الله دانای حکیم است.
میبینیم که در این آیه پس از ذکر اراده و مشیت خویش، بیان فرمود که الله، دانا و حکیم است؛ یعنی ارادهاش را با علم و حکمت خویش، ذکر نمود. چه بسیار پیشآمدهایی که انسان آن را ناگوار میداند، اما نتیجهاش به نفع اوست. همانگونه که الله جل جلاله میفرماید:
﴿وَعَسَىٰٓ أَن تَكۡرَهُواْ شَيۡٔٗا وَهُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡۖ﴾ [البقرة: ٢١٦]
چه بسا چیزی را ناگوار بدانید، ولی برایتان خوب باشد.
بسیاری از رویدادها، بیانگر همان نکتهایست که در این آیه آمده است؛ سالها قبل، هواپیمایی با بیش از سیصد سرنشین، فرودگاه «ریاض» را به مقصد «جده» ترک کرد؛ یکی از مسافران این هواپیما، کارت پرواز گرفته و در سالن انتظار، منتظر بود؛ اما خوابش گرفت و متوجه اعلان پرواز هواپیما نشد؛ وقتی از خواب برخاست که هواپیما پرواز کرده بود. لذا بهشدت ناراحت شد؛ اما هواپیما با همهی سرنشینانش در آتش سوخت و این مرد، نجات یافت! سبحانالله! او، ابتدا ناراحت بود که نتوانست با پرواز مورد نظرش به «جده» برود؛ اما نمیدانست که این اتفاق، به نفع اوست.
لذا وقتی تلاش خود را بهکار بستی و از الله کمک خواستی و نتیجه چیزی شد که بر خلاف انتظار تو بود، ناراحت نشو و نگو: اگر چنین میکردم، چنین و چنان میشد؛ زیرا گفتن «اگر» یا بر زبان آوردن چنین عبارتهایی، دروازهی وسوسه و غم و افسوس را به روی تو میگشاید و تو را ناراحت و بیقرار میگرداند؛ حال آنکه کار از کار گذشته و چارهای جز این نداری که کار خویش را به الله جبرانکننده واگذار کنی و بگویی: تقدیر الله بوده و او هرچه بخواهد، انجام میدهد. به الله سوگند که اگر ما به رهنمودی که در این حدیث آمده است، عمل کنیم، بهطور قطع راحت میشویم و خیلی از غصههایی که داریم، برطرف میگردد؛ اما متأسفانه انسانها از یکسو به کارهایی نمیپردازند که به نفع آنهاست و از اینرو اوقات شب و روز خویش را بیفایده و بیهوده سپری میکنند. و از سوی دیگر اگر توفیق مییابند که کار سودمندی انجام دهند و نتیجهاش بهگونهای نمیشود که دلخواه آنها بوده است، ناراحت میشوند و افسوس میخورند که چرا چنین شد؟! و میگویند: اگر این کار را میکردیم، چنین و چنان میشد! این، درست نیست؛ تو وظیفهات را انجام بده و همهی امور را به الله عزوجل بسپار. حال ممکن است این پرسش مطرح شود که چگونه هر چیزی را قسمت یا تقدیر الهی بدانیم و بگوییم: خواست الله بوده و او هرچه بخواهد، انجام میدهد؟
پاسخ: آری؛ این، نسبت دادن امور به تقدیر و سرنوشتیست که الله عزوجل رقم زده است و اگر درست و بهجا باشد، اشکالی ندارد؛ چنانکه الله عزوجل به پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است:
﴿ٱتَّبِعۡ مَآ أُوحِيَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ١٠٦ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَآ أَشۡرَكُواْۗ﴾ [الأنعام: ١٠٦، ١٠٧]
از آیاتی که از سوی پروردگارت بر تو وحی شده است، پیروی کن؛ هیچ معبود برحقی جز او وجود ندارد و از مشرکان روی بگردان. و اگر الله میخواست، شرک نمیورزیدند.
بدین سان بیان نمود که شرکِ مشرکان، به اراده و مشیت الهیست؛ اما ادامه دادن به شرک و معصیت، بدین بهانه یا با این استدلال که خواستِ الله متعال میباشد، حرام و ناجایز است. زیرا الله جل جلاله میفرماید:
﴿سَيَقُولُ ٱلَّذِينَ أَشۡرَكُواْ لَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَآ أَشۡرَكۡنَا وَلَآ ءَابَآؤُنَا وَلَا حَرَّمۡنَا مِن شَيۡءٖۚ كَذَٰلِكَ كَذَّبَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ حَتَّىٰ ذَاقُواْ بَأۡسَنَاۗ﴾ [الأنعام: ١٤٨]
مشرکان میگویند: اگر خدا میخواست، ما و نیاکانمان مشرک نمیشدیم و چیزی را حرام نمیکردیم. گذشتگانشان نیز همین دروغها را میگفتند تا اینکه عذابمان را چشیدند.
البته اشکالی ندارد که اتفاقها و رویدادها، به صورتی درست و بهجا به تقدیر الهی نسبت داده شوند؛ چنانکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شبی به خانهی علی بن ابیطالب و فاطمه رضي الله عنهما رفت و دید که برای نماز شب برنمیخیزند؟ از آنها پرسید: «چرا برای نماز شب، بلند نمیشوید؟» علی رضي الله عنه پاسخ داد: ای رسولخدا! جانهای ما به دست خداست و اگر خواستِ او باشد ما را بيدار میکند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در حالی خانهی آنها را ترک کرد که بر روی پای خود میزد و این آیه را میخواند که:
﴿وَكَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ أَكۡثَرَ شَيۡءٖ جَدَلٗا ٥٤ ﴾ [الكهف: ٥٤]
انسان بیش از همه چیز به مجادله و چون و چرا میپردازد.
این پاسخ، گرچه نوعی بحث و مجادله است، اما استدلال درست و بهجایی بود که علی بن ابیطالب رضي الله عنه مطرح کرد؛ زیرا کسی که خوابیده، سزاوار نکوهش نیست و علی رضي الله عنه بهعمد و در حالت بیداری، نماز شب را ترک نمیکرد. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «رُفِعَ القَلَمُ عَن ثَلاثَةٍ».([۳]) یعنی: «تکلیف، از سه نفر (از جمله کسی که خوابیده) برداشته شده است». بعید نیست که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم قصد آزمون علی رضي الله عنه را داشته است تا ببیند که علی رضي الله عنه چه پاسخی میدهد؟ البته فرقی نمیکند که آیا پرسش رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم برای آزمودن علی رضي الله عنه بوده یا نه، درمییابیم که استدلال علی رضي الله عنه، استدلال درستیست؛ زیرا هنگامی که برخاستن از خواب، بهاختیار شخصِ خفته نیست؛ مگر آنکه الله متعال، بیدارش کند. لذا استدلال علی رضي الله عنه درست و بهجا بود.
بدین ترتیب درمییابیم که استدلال به تقدیر الهی به منظور ادامه دادن به گناه و معصیت و رفع سرزنش از خود، ممنوع است. گاه به شخصی میگوییم: فلانی! نمازت را با جماعت بخوان؛ میگوید: اگر الله هدایتم کند، این کار را میکنم!
این، درست نیست؛ یا به دیگری میگوییم: ریش خود را نتراش؛ بهانه میآورد و همین سخن را میگوید! یا به شخصی میگویی: سیگار را ترک کن؛ او نیز همین پاسخ را میدهد که اگر خدا هدایتم فرماید، سیگار را ترک میکنم. چنین افرادی، تقدیر الهی را دستآویزی برای ادامه دادن به گناه و معصیت خویش قرار میدهند.
اما اگر انسان، از روی اشتباه و بهاقتضای بشر بودن خود مرتکب گناهی شود و توبه کند و پشیمان شود، اشکالی ندارد که بگوید: این اتفاق یا این گناه، برای من مقدّر شده بود؛ اما من، توبه و استغفار میکنم.
([۲]) صحیح است؛ نک: مسند احمد (۵ رحمه الله۴۵۰)، و صحیح ابن خزیمه، ش: ۱۲۳۱.